خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

الان فهمیدم که پوری سلطانی هم رفت، بعد از 61 سال و 19 روز از مرگ همسری که فقط سه ماه باهاش زندگی کرد، بالاخره از این دنیا رفت. وقتی این خبر رو شنیدم، انگار خبر مرگ مادر خودم رو بهم داده باشن. برای مرگ مشکاتیان و لطفی خیلی متاثر شدم، ولی داغ این زن یه چیز دیگست. فقط امشب متنی رو که سایه برای پوری نوشته رو میذارم و بعدا میام مفصل در مورد این زن می نویسم. یاد شب سالگرد مرتضی کیوان بخیر، 27 مهر. من و متین و امیر و وحید. براشون کتاب مرتضی کیوان رو خوندم، اثر شاهرخ مسکوب. الان دیگه همه دور هم جمعن الا سایه. کیوان و پوری و کسرایی و محجوب و مسکوب. روح همشون شاد


پوری سلطانی رفت
و این رفتن را نمی توان به سادگی از کنارش گذشت.
پوری سلطانی تنها سه ماه با مرتضی کیوان زندگی مشترک داشت و انقدر این سه ماه عمق داشت که شصت و یک سال، شصت و یک سال، پای ان حرف و علاقه و شوق و دلدادگی بماند و کتاب را که مونس همسرش بود، جایگزین تمام نداشتن هایش کند. پوری سلطانی تنها یک اسم، تنها یک کتاب دار برجسته، تنها یک زن فرهیخته و ارزشمند، تنها یک همسر نیست. او نماد وفا است. مفهوم واقعی بودن، ماندن، ایستادن و دلبستگی است. کار ساده ای نیست، کسی که شصت و یک سال یعنی ٢٢٢٦٥ روز، نیست را دوست بداری و جهان را با جز او متصور نباشی. 
ان هم درست در زمانه ای که وفا، معنای خود را از دست داده است و دوست داشتن انقدر افول کرده است که مثل یک سند می توان ان را از فردی به فردی منتقل کرد بدون انکه ذره ای روزمرگی دچار خلل شود. 
کیوان ستاره بود
با نور زندگی کرد
با نور درگذشت. (ه. ا. سایه) 
___________
رونوشت برای مرتضی کیوان، که با تمام دهشتناکی مرگ در سی و سه سالگی و جوان مرگی درست سه ماه بعد از ازدواج، خوشبخت بود.
  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی