خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

عشق من

پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۴۶ ق.ظ

الان دلبر جانم تنگ تنگ تو آغوشمه داره پف پف میکنه

سرش رو دستمع و راه خونمو بند آورده

آرنجش دارع میره تو دنده هام

و عملا جای گوشیم موهاشو میبینم و هعر از گاهی یهع تکونی به خوذم میدم که ببینم چی تایپ کردم

این مرد سی ساله ی پشمالوی مهربون خوابالو همه چیز زندگیمه

چشاشو میبوشسم

من دیوونه ی عظر تنشم

من دیوونه وقتایی عستم که با ریشش من و طب سوزنی میکته

وقتی مراعات نمیکنه که۸۲ کیلو شده و خودشو ول میکته رو تنم

وقتسی لم میده بهم و یه ورم فلج میشعه

یا دم صبح حس میکته بغل میخواد و منو پرس میکنه

من کاش واسش لمیرم و تموم شه این دوری

پشت میکنه و عین جوجه ها جمع میشه تو بغلم و میکه بغلم کن

کمرشو میمالم

شکم نرمشو میمالم

گردنشو هزار بار میبوسم

باز طاقت نمیاره

برمیگرده و بغلم میکنه و فشارم میده

تمام تنم میسشه وححید

دوست دارم همونجا تموم کنم




به همه کسانی فک میکنتم که به عشقشون نرسیدن یا هنوز پیداش نکردن

کاش میشد ....

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی