خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

منم آن نکش دهل زن...

يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ب.ظ

دیدی که امروز نرفتم سر کار؟
دیدی دیشب تا کی بیدار بودم؟
دیدی تا ساعت دو نصفه شب بیرون چرخ میزدیم؟
دیدی پاهام نمیرفت بریم خونه؟
نمیدونی چقدر خسته ام
خدایی تو که ماهی و عالی
از خودم و از دنیا خسته ام
هیچ چیزی برام جذابیتی نداره
انقدر دلمشغولی نرسیده دارم که وقت نمیکنم به ساده ترینشون برسم
شدم مثل قدیما که هیچ کاری نداشتم و دستم به هیچ کاری نمیرفت
آهای ای کوکب هدایت، با توام
از پرده ای برون آی دیگه
دلم نمیخواد برم سر کار
نمیدونم از نکشی منه یا از اینکه دارم کفران نعمت میکنم
شایدم تقصیر پدرزنه که تمام عید از من و شکمم دستگیری کرد و گذاشت 7 کیلو وزنم اضافه بشه
فکرم به متین هست، به امین دیوانه خل
به امیری که انگار ریدنش تمومی نداره
به کلی آدم دیگه
به سفید و فلجش
به شوهر مهره به پا که تنهای تنهاست
به قبر نصرت رحمانی که پیدا نشد توی سلیمان داراب
خدایی دنیا جای خوبی نیست
حالم از خودم و انسان بودنم بهم میخوره
اول از همه از خودم که در عین خوشبختی دارم نکش میزنم
شاید خوشی زده زیر دلم
شاید

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی