خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

ادا

دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۶ ق.ظ

امروز کتاب "سوگ مادر" رو شروع کردم. صبح توی سرویس، شب توی مهمونی خونه علی و بعد الان قبل از خواب. متین عالیه. برام کلی ادا در میاره تا بخندم، اما به قول خودش من عرضه خندوندنشو ندارم. خب هر که را بهر کاری ساختن. بهش گفتم انقدر ادا در نیار که بعدا من باید عذابشو بکشم. گفت چرا که یه جمله از سوگ مادر رو براش خوندم و جفتمون داغون شدیم و چشامون رفت. به قول متین، بزرگترین درد همین بودنه و بدتر اینه که رهایی یکی از این درد، مضاعف کردن درد دیگریه. آخه مثل گیاه عشقه بهم پیچیدیم و در هم تنیده ایم.

دوستت دارم متین

بمونی برام تا کنارت پیر بشم

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی