خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

خاک تو سر سازنده ی دبل چاکلت

سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۴۹ ق.ظ

شامی رشتی از اصول دین است‌.

امشب سرخش کردم.

رفتیم پایین.

شام تموم شد.اومدیم بالا که سگ رگ زنونه ی من زد بالا که هاااااای چرا فلان کسک به من احترام نذاشت و تو عین ببو گلابی بودی....

که همینجا وحید چهارشونه ی من یک جور تو خودش جمع شد که گفتم متین س... گند زدی پاشو جمعش کن.

بعد هی من فدات و تو مرد روزا و شبهای منی و الهی واسه موهای زیربغلت بمیرم و ...

پاشدیم رفتیم بیرون.سیگاری خرید و بستنی ای برای من.

از همینجا بود که من داستانم شروع شد.

مثل اینکه پوست موز را بکنی و دوباره توش جای موز،پوست موز باشه.

یا هلو را گازبزنی و جایط هسته توش هلوچه باشه

دبل چاکلت دیگه چه غلطیه آخه.

داشتم تهوع میگرفتم که رفتیم بابا رحیم و آب هویج زدم تا اون کوفتی بره پایین.

بعد خیلییییی

خیلیییسیییییی در شهر دور زدیم تا بنزین حرف زدمان تمام شد

آرامش نسبی برگشت

آمدیم

نماز خواندیم

ساز زد و من دو تا تصنیف چه چه زدم

توی تخت کلی حرفهای زبانشناسانه زدیم

طبیعیون

قراردادیون

فرمالستها

نقشگراها

صورتگراها

یاکوبسن 

اخوان ثالث

و ......

اون کتابی هم که آورده بود مثل شهرزاد برایم بخواند ،نخواند 

و گرفت خوابید

الان دارد خرپف میکند.

من دارم فکر میکنم

الهی برای موهای زیر بغلش بمیرم وقتی ساعدش را میگذارد ر

وی پیشانی و به لوستر من ساخته ی اتاق نگاه میکند و بعد یک عالمه سکوت میگوید

متین 

قشنگ شده ها.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی