خاک تو سر سازنده ی دبل چاکلت
شامی رشتی از اصول دین است.
امشب سرخش کردم.
رفتیم پایین.
شام تموم شد.اومدیم بالا که سگ رگ زنونه ی من زد بالا که هاااااای چرا فلان کسک به من احترام نذاشت و تو عین ببو گلابی بودی....
که همینجا وحید چهارشونه ی من یک جور تو خودش جمع شد که گفتم متین س... گند زدی پاشو جمعش کن.
بعد هی من فدات و تو مرد روزا و شبهای منی و الهی واسه موهای زیربغلت بمیرم و ...
پاشدیم رفتیم بیرون.سیگاری خرید و بستنی ای برای من.
از همینجا بود که من داستانم شروع شد.
مثل اینکه پوست موز را بکنی و دوباره توش جای موز،پوست موز باشه.
یا هلو را گازبزنی و جایط هسته توش هلوچه باشه
دبل چاکلت دیگه چه غلطیه آخه.
داشتم تهوع میگرفتم که رفتیم بابا رحیم و آب هویج زدم تا اون کوفتی بره پایین.
بعد خیلییییی
خیلیییسیییییی در شهر دور زدیم تا بنزین حرف زدمان تمام شد
آرامش نسبی برگشت
آمدیم
نماز خواندیم
ساز زد و من دو تا تصنیف چه چه زدم
توی تخت کلی حرفهای زبانشناسانه زدیم
طبیعیون
قراردادیون
فرمالستها
نقشگراها
صورتگراها
یاکوبسن
اخوان ثالث
و ......
اون کتابی هم که آورده بود مثل شهرزاد برایم بخواند ،نخواند
و گرفت خوابید
الان دارد خرپف میکند.
من دارم فکر میکنم
الهی برای موهای زیر بغلش بمیرم وقتی ساعدش را میگذارد ر
وی پیشانی و به لوستر من ساخته ی اتاق نگاه میکند و بعد یک عالمه سکوت میگوید
متین
قشنگ شده ها.
- ۹۵/۰۵/۰۵