خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

امروز صبح

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ب.ظ

۷:۲۰ با صدای هشدار موب همت بیدار شدم و دیگه نتونستم بخوابم.

همت تصمیم نداشت با سرویس بره و عملا تا ۱۰ لالا بود

چندتا کار مهم داشتم

اول activation ویندوز جدیدم که از سری _GX_ getforce و خیلی خفنه

پچ چند مرحله ای داره و کلی دنگ و فنگ و بلاخره حدود ۹ last start up اومد و با دیدن preparing your desktop نفس راحته رو کشیدم و به خیری تموم شد

شیر کاکائو درست کردم و سرگاز نیم لیترش رو بالا کشیدم 

گذشت و حدود ۱۰ همت به صورت روح سرگردان رفت تو توالت و منم با روغن زیتون یه تابه پنیر  برشته درست کردم( غذایی رشتی که برای صبحانه و میان وعده عالیع، روغن زیتون داغ میکنم پنیر گودا یا پارمزان یا اگه میخوام خرکیف شم پنیر خیکی تبریز که تلخشور ه میریزم و به محض آب شدنم پنیر دوتا تخم مرغ میشکونم و میذارم نیم بند شه) .

با هم خوردیم و همت رفت و من گفتم پنجره آشپزخونه رو درزگیری مجدد کنم که خاک رو کابینت بیداد میکمه.

تو دلم گفتم با صدای اولین ضربه چکش پلاستیکی رو چهارچوب پنجره رب رب میاد بالا و یا حداقل مارشال میزنگه که بابا جان چی شده؟

و 




همینطور شد.

خخخخخخ

دهن سرویس تو شلوارش زنبوره.از بس بیقرار و جستجوگره وقت نمیکنه سوار آسانسور شه 

گاهی به پا دویده و گاهی به سر شده 

نهار کل ساختمون پایینیم

دارم آماده میشم برم

با ورم وحشتناک تتوی دیشب موندم چه جور در انظار جمع حاضر شم.

وحید

بابت نون سیر ممنون.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی