خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

کلا حاملگی

پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۶ ق.ظ

حس خیلی عجیبی باید باشد .زهره ماه اولش تموم شده و صدای تپش بچه اش را شنیده.امروز سعیده گفتمتین دعا کن بچه بگیرد، فهمیدم لقاح نمیشود توله سگ.

بعد همینجور تو هوای بچه بودم ، رفته بودم پاپ اسمیر.ما موروثی سرطان میگیریم.

رفته بودم که دیدم نوزاد آورده اند

تب داشت

کامش خشک

زبانش را داشت میچسباند به لبش

لپ گلی و بهههه غغغغغغاااااااایت ظریف

بعد نشستم توی اتاق انتظار عین خر زارزدم

همه داشتند نگاه میکردن

همه هی پچ پچ کردند که بچه ام نمیشود

داشتم اشک میریختم

الان عم دارم میریزم

خدایا

هییییییییچوقت

هییییییییییییچوقت 

کاری نکن که روسکهای زند ه مریض شوند

بعدش هم اصلا من طاقت ندارم

جوووووون میدم

هیچوقت نذار باعث خلقت باشم

همینجوری گاوکی اومدم بذار گاوکی برم

بعدش هم به قول مهندس صاد دکمه رو بزن تموم شه بریم

خیلی دلم آتیش گرفته 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی