خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

وقایع اتفاقیه ایام گذشته

دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ق.ظ
اتفاقات مهم این چند روز:

روز چهارشنبه حسین و الهام و حسین مهمون ما بودند.

روز پنج شنبه 16 دی، کنسرت علی قمصری و کامران منتظری و زکریا یوسفی در سمنان که فوق العاده بود.
بعد کنسرت رفتم و مهر نظام مهندسیم رو گرفتم. محمدرضا زنگ زد و خیالم رو از بابت مراحل نهایی کار راحت کرد. اون شب علی و سعیده خونمون بودن و شام رفتم و مرغ بریون گرفتم. مخصوصا بخاطر اینکه شب قبلش هم که الهام و رضا و حسین خونمون بودن، مرغ بریون گرفته بودم و علی دیده بود و هوس کرده بود.

روز جمعه شب امیر و منزلش خونمون بودن. خوش گذشت.

روز شنبه فقط به خواب گذشت. ساعت 7 صبح بیدار شدم در صورتی که ساعت سه و نیم شب خوابیده بودم. صبح با انرژی بودم اما تا رسیدم خونه داشتم از خواب میمردم. ساعت 8 بعد از چند بار اومدن و رفتن متین، بیدار شدم و رفتیم شام کلوا. پیتزا چهارفصل و بندری. جای دلسوختگان خالی بود. بعد هم که اومدیم خونه زودی خوابیدیم.

روز یکشنبه که همین امروز بود باید زود از خواب بیدار میشدم. چون خوب خوابیده بودم، اما باز خوابیدم و ساعت 11 رفتم سر کار و خدا رو شکر که چند روزیه دستگاه ساعت زنی خرابه و خوش بحال خوش خوابی مثل من. کارها رو با خوبی انجام دادم و ساعت 18:30 اومدم سمت خونه. مهدی شهر شکم سگ (اسم ماشینمون) رو پر کردم و رفتم یه شاخه مریم و یه شاخه گل رز خریدم و رفتم دنبال همسر که رفته بود کلاس بوگا (البته خودش میگه یوگارن). توی ماشین که نشست گفت غذا آش داره. منم از آش بیـــــــــــــــــــــــــزار. اما تا رسیدم خونه و چشمم به اون تیپ آش خورد، دیگه جلوی خودم و نگرفتم و تا تموم شدن داخل قابلمه پیش رفتم و خودمو خفه کردم. به خود متین هم گفتم که بهترین چیزی بود که از دستپختش خوردم، اونم چی، آش که متنفـــــــــــــــــرم ازش.
الان در حالی تایپ میکنم که جزوه شاگردانم توی دانشگاه رو پس از 4 روز بهشون رسوندم و لپ تاپم روی کابینت آشپزخونست و متین هم کنارم روی میز آشپزخونه در تلگرام سیر میکنه.
بعد خوردن شام علی و سعیده هم اومدن پایین. منم طبق روال هر روز که از سر کار میام با گوشیم ور میرفتم که آخرین خبر یهو خبر داد که هاشمی مرحوم شد. همه شوکه شدن. باید ببینیم چی میشه بعد از رفتن هاشمی. خلاصه که مرده و خدا بیامرزتش. خوب و بدش رو الله اعلم.

پ.ن:
امروز آخرین اسموک ها هم رفتند.
  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی