خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

رشته باریک

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ

من گشنه ام شده بود. متین با اینکه کار داشت بلند شد و برام یه شام عالی درست کرد. میدونم نمیذاره آب تو دلم تکون بخوره. منم واقعا نمیخوام بعضی وقتا ناراحتش کنم. بهش گفتم که میدونم چقدر دوستم داری، کاش کاش خودش بدونه من چقدر دوستش دارم و نمیخوام هیچ وقت ناراحت بشه. اما انگار هنوز یه مرزی از خودخواهی توی من هست. میرم تا به جنگش برم تن به تن. ولی میدونم اگه از این جنگ کشته ای بیاد بیرون، با هم می میریم.

پ.ن:
یهو از صدا و سیمای ایران، شبکه 4، صدایی آشنا اومد. موسیقیش که شروع شد موهای تنم سیخ شد که یهو اخوان گفت:
"قاصدک هان چه خبر آوردی..."
  • . خزعبلات .

نظرات  (۱)

کاش!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی