خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

اولین روز کار من و نذر متین بانو

يكشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۴۷ ق.ظ

شنبه 5 فروردین 96، اولین روز کاری توی برق منطقه ای سمنان. صبح با متین رفتم. متین ماشین رو میخواست. منو از زیر قرآن رد کرد و منم رفت توی شرکت. یه ساعتی معطل بودیم تا رفتیم طبقه بالا و مدیرعامل حرف زد و بعد رفتیم روی سن برای معارفه.
دوباره اومدیم پایین و یه جلسه با مدیرعامل و اعضای هیات مدیره. خلاصه زمان گذشت و من ساعت 13:30 اومدم خونه. رفتم پیش یوقی و یه سری فتو از مدارکم گرفتم و دوباره رفتم شرکت و تحویل دادم. ناهار رو خونه بودم. متین میرزاقاسمی خیلی خوشمزه ای درست کرده بود. بعد چون جفتمون بنا به عادت رشت تا دیروقت بیدار مونده بودیم، رفتیم و خوابیدیم. ساعت 19 مامانم زنگید که خاله و بچه هاش اومدن و برم پایین برای دیدنشون که گفتم متین رفته خونه سالمندان و منم بیدار شدم و گیج بودم اساسی. خیلی عمیق خوابیده بودم.
عصر که متین اومد از کارهای صبحش گفت و من تازه فهمیدم چرا ماشین رو با خودش برده بود. گفتنی نیست، فقط بگم که از رشت بخاطر ادای نذرش با من اومد سمنان و همه کارها رو به کامل ترین وجهش انجام داد و منم همین جوری حیرون نگاش میکردم. من یقین دارم هر برکتی توی زندگیمون هست، از سر صفای متینه. بگذریم...
شب برای عیددیدنی رفتیم خونه خاله آخری و عمو اولی و شام هم پیش عمو بودیم. دو تا عموی دیگه هم خونه نبودن و قراره شبهای بعد بریم پیششون. الان متین اون کاری رو که از رشت و از عظیم یاد گرفته، انجام داد. دیوونست این بشر و من دیوونه همین دیوونه بازی هاشم.
  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی