خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

دایی مَدادی

چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۱۰ ب.ظ

امروز 15 فروردین 1397. امروز روز تولد دایی مَدادی عزیز من که اگه الان زنده بود، 57 ساله بود. مردی که توی 29 سالگی از این دنیا رفت. آدمی که برخلاف سن کمش، خاطره هایی برای من و بقیه خواهر زاده هاش و برادر زاده هاش به جا گذاشته که یه پدربزرگ یا مادربزرگ به جا نذاشتند. خیلی خیلی به یادش می افتم، وقت و بی وقت، مثل همین امروز که سر کار بودم و یادش افتادم و یهو یادم افتاد که امروز روز تولدشه. با اینکه پنج سال و یکی دو ماهم بود که رفت و فقط دو تا تصویر ازش به یادم مونده، ولی یادش همیشه و همیشه برام واضح و زنده اس. تصویر اول توی خونه بابابزرگ و بالای پله ها که داشت دستاش رو با حوله خشک میکرد و دومین تصویر روی پله های خونه خودمون که اومده بود و برای من اسباب بازی آورده بود و داشت با مامانم که خواهرش میشد حرف میزد. همین دو تصویر.
هر وقت معین میخونه، ناخودآگاه دایی و یادش زنده میشه. خصوصا آهنگای قدیمیش، خصوصا مخور غم گذشته، خصوصا یکی را دوست می دارم، خصوصا مست (اونا که تو زندگیشون قصه های خوب شنیدن، تو قمار زندگانی همه جور بازی رو دیدن ...) و .... برای همینه از معین خوشم میاد. تا میخونه محلات و خاطراتش یهویی بیدار میشه. حال عجیبیه. دلتنگشم. دایی جان خیلی میخوامت.
  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی