خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

من این روزها زیاد

جمعه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۴۰ ق.ظ

خوب نیستم.هیچ ربطی هم به پریود ندارد.یک چیزی که فهمیدم درباره سفر است.من خیلی تفریح میخواستم ولی سفر به جان کندن گذشت انگار موظف باشی همه جاهای تاریخی بلگراد را ببینی.خستگی راه مونده به تن و حسرتش به دلم.این خیلی معادله ی ساده ایست.و بدتر از آن زندگی با یک سرهنگ بازنشسته ی مهربان است که هرقدر هم لطیف باشد دیکتاتوری خفی دارد.و فاجعه اینجاست که اصلا دوست ندارد هم صحبت هم باشیم.من در معرض یک لووز بزرگ هستم.ناراحت و غمگینم و بدتر از آن وحید نمیتواند این حجم از سرخوردگی حسی مرا درک کند.

چه غمگینانه تنهام.


  • . خزعبلات .

نظرات  (۱)

چه غمگینانه نوشتی...
زندگی خودش سخته. برای خودت سخت‌ترش نکن. 
این روزا میگذرن و یادت میره.این خاصیت زمانه.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی