خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

برای یاسر

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۰۳ ب.ظ

امروز توی شرکت، کامپیوترم رو تحویل گرفتم. با یاسر همکار شدم. با یاسر از دبیرستان آشنا شدم، وقتی اومدم تیزهوشان. زد و دانشگاه هم با هم قبول شدیم. هر دو تا برق خوندیم. دوباره زد و ارشد هم با هم بودیم و هر دو تا با یه استاد راهنما. من سیستمی شدم و او رفت توی فشارقوی. حتی کلاس های آزمایشگاه فشارقوی خودشو به دلیل مشغله داد به من. اولین بار او بود که پای منو به تدریس توی دانشگاه باز کرد. سال 88 بود که با اصرار منو وادار کرد درس بگیرم. جالب تر اینه که باباهامون هم همکلاس بودند و بسیار جالب تر اینه که هر دو متولد بهمن و هر دو تا متولد 63. وجود جفتمون برای همدیگه مایه آرامشه. روزها وقتی یه خورده کسالت میاد سمتم، بلند میشم و میرم اتاق روبروم که وقتی به درگاهش میرسم، یاسر رو می بینم که یهویی سرشو بالا میاره و مثل همیشه میخنده و به آدم امید میده. سایه اش رو سر خونواده و دختر ماهش (پریماه) پاینده.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی