ورود مهسا به ایران
شنبه ۱۰ آبان توی تهران جلسه داشتم. ساعت ۴.۳۰ صبح بیدار شدم و راس ۸.۳۰ توی جلسه بودم. جلسه خوبی بود. بعد از اتمام جلسه ناهار خوردم و با راننده به سمت سمنان حرکت کردیم.
بامداد یکشنبه ۱۱ آبان، راس ساعت ۳ صبح از خواب بیدار شدیم و راس ساعت ۴ صبح از خروجی سمنان خارج شدیم. حدود ساعت ۶.۳۰ صبح به فرودگاه امام رسیدیم و مهسا هم ده دقیقه بعد وارد سالن شد. بعد حدود یکسال بود که متین خواهرش دو می دید. بعد از رسومات معمول، از فرودگاه خارج شدیم و اومدیم داخل ماشین. اومدیم جلوتر و با هم صبحونه خوردیم و چقدر از دست پلیس فرودگاه خندیدیم. خلاصه دوباره وارد برگراه غدیر شدیم و حدود ساعت ۱۲ ظهر به رشت رسیدیم. ناهار رو خوردیم و استراحت کردیم.
شب دخترخاله های متین اومدند و من و پدر متین هم مشغول حرف زدن شدیم. بخشی از کتاب "مقالات شمس" رو برام آورد و گفت همین نصف صفحه رو خوب بخون. آهنگ "یاوران مه سم" شهرام ناظری از آلبوم "حیرانی" رو برام گذاشت و منو با این نصف صفحه تنها گذاشت. این هم از قسمت این سفر رشت ما.
دوشنبه ۱۲ آبان حدود ساعت ۱۱.۳۰ صبح از رشت خارج شدیم و به طرف سمنان حرکت کردیم. دقیقا ۶ ساعت بعد رسیدیم و بعد از خوردن شام، استراحت کردیم.
امروز ۱۳ آبان، من ماموریت داشتم به گرمسار و متین هم مدرسه بود. بعد از بازگشت از ماموریت با همسایهی باغچه مون رفتیم دفترخونه. داریم باغچه کوچیکمون رو بعد از ۵ سال از خریدنش، میفروشیم.
احتمال زیاد فردا دوباره به سمت رشت حرکت کنیم تا متین و مهسا بیشتر کنار هم باشند.
پ.ن:
این ده روز گذشته، اگر نگم مطلق، ولی یکی از سه دوره تاریک و افتضاح زندگیم بود. امیدوارم دیگه تکرار نشه، چون هر چی جلوتر میره، هم طاقت و حوصله ام کمتر میشه و هم دیگه توان تکرار این اتفاقات رو ندارم. حال روحیم هم در حضیض خودش هست. حتما باید به پزشک مراجعه کنم.
- ۰۴/۰۸/۱۴