خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

بعد از نوشته قبلی، به این فکر کردم که چرا باید از نوشتن، هم اندازه کار کردن وحتی بیشتر از آن لذت برد و حتی به آن افتخار کرد. مرگ، ثابت ترین حقیقت زندگیست. شاید تنها مورد باشد که به خاطر آن علامت کوچکتر در اصل اول احتمالات به کوچکتر مساوی تبدیل شده است (اصل کولموگروف که می گوید احتمال همیشه عددی بین صفر و یک یا خود صفر و یک است).

هنگام کار خیلی فکر کردم که چرا لذت نوشتن امروز انقدر زیاد بود، خصوصا بعد از مدتهای مدید نوشتن و پس از موفقیت های کاری روزمره زندگی. دلیلش رو پیدا کردم:

"آدمی تحقیقا در برابر مرگ، بی سپر است. تنها دلخوشی که می توان داشت، این است که مرگ را به بازی گرفت. کار کردن و نوشتن و به طور کلی "انتقال" اندیشه یا مفهومی به دیگری و یا به تاریخ، همان بازی دادن مرگ است و نوشتن و به تعبیر کامل تر "هنر" نفوذپذیرترین وسیله برای فراموش نشدن و ماندن است. اگر چنین باشد، مرگ بر تو پیروز نمی شود، با اینکه جانت را داده ای و دیگر نیستی.  باید هر روز و هر لحظه، در انجام این وظیفه کوشید و به سان ذکری و دعایی و وردی، هر روز آن را به زبان راند تا فراموش نسیان انسان بودن آدمی نشود، که شکار مرگ است. از آن روزی که تسلیم در برابر مرگ و نزدیکی آن موعد را حس کردم، دیگر هیچ بُخلی نکردم و گفتم و نوشتم و حرف زدم تا علاوه بر بازی دادن مرگ، بمانم. بمانم که انگار ماندنی ترین خواسته بشر بوده و هست و خواهد بود."

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی