شروع باشگاه روی من و متین
یکشنبه این هفته، وقتی از خواب بعد از ظهر بیدار شدم، متین اجبار کرد که زنگ بزنم وحید و باهاش برم باشگاه. تماس گرفتم و اومد دنبالم و جلسه اول باشگاه رو شروع کردم. قرار شد پنج روز توی هفته بریم باشگاه و روزهای سه شنبه و جمعه هم استراحت باشه. امروز هم منتظر تماس وحید هستم تا بریم. قرارمون بین ساعت ۵ تا ۶ هست و چون تعدادمون زیاده، احسان ساعت رو اعلام می کنه و همه سر همون تایم میریم باشگاه. غیر از وحید و احسان، رضا و طاهر هم هستند.
متین هم روز دوشنبه باشگاه خودش رو شروع کرد و خلاصه رفتیم توی کار ورزش. شش روزی هم میشه که سیگار نکشیدم و امیدوارم از شر خودش و وسوسه کشنده اش خلاص بشم.
همون دوشنبه ماشین رفت واسه تعمیر و شش و نیم میلیون بابت تعویض دیسک و صفحه خرج گذاشت روی دستم. روزهای اداره هم با رخوت طی میشه، خصوصا اینکه ساعت ۶ صبح باید اداره باشیم.
در پایان برای چندمین بار بگم که از بچگی از تابستون و گرما متنفر بودم و الان این تنفر خیلی خیلی بیشتر شده. اگه به طور مطلق بخوام بگم، تابستون و گرما، در صدر جدول تنفرات من قرار دارند. والسلام.
- ۰۲/۰۴/۱۵