توی اینستاگرام، از طریق هشتگ، به خانمی برخوردم که تصویری از سنگ مزار استاد سید عباس معارف رو گذاشته بود. روی سنگ، آخرین غزل ایشون رو نوشته بود. توی گشت و گذارهام دیدم حسام الدین سراج هم این غزل رو به بهترین وجه دکلمه کرده. این شعر بی نهایت زیباست و هر روز تقریبا زمزمه اش می کنم، موقع کار هم صدای حسام الدین سراج پخش میشه. متن این غزل بی نهایت زیبا و لینک دکلمه حسام الدین سراج رو برای یادگار اینجا می نویسم و قرار میدم:
زد نگاری حلقه بر در، دوش، دانستم تویی عقل رفت، اما من مدهوش دانستم تویی
ناشناسی دید دل در ره، که هر چه آشناست شد فراموش دل بیهوش، دانستم تویی
صبح چون می بست احرام شهادت آسمان مُحرمی دیدم کفن بر دوش، دانستم تویی
بی سپر بودیم، رندی سینه ای آورد پیش خون چو زد از سینه او جوش، دانستم تویی
جامی از خون داد دلداری به دستم صبحگاه شد جنون هنگام نوشانوش، دانستم تویی
غیر می دیدم، هر آنچه داشت از هستی نشان. با عدم چون گشت هم آغوش، دانستم تویی
دی معارف، جلوه ای در شهر مضمون کرد حسن. شد زحیرت شاعری خاموش، دانستم تویی
این هم لینک دکلمه فوق العاده حسام الدین سراج از شعر بالا که در نهایت زیبایی حق مطلب رو ادا کردند:
http://radioiran.ir/channelvideoDetails/?m=010001&n=353275
پ.ن:
وسط نوشتن، متین اومد و این رو برای یادگار و به مناسبت قبولیش توی آزمون اصلح نوشت:
"من هم باهت نبشته باشم. من در آزمون اسله برنده شدم 821 درفتم"
- ۱ نظر
- ۲۹ آذر ۹۹ ، ۲۳:۲۱