دیروز انقدر خسته بودم که نشد این مطالب رو بنویسم. صبح با تزریق داروی شیمی درمانی مادر شروع شد. بعد از اتمام اومدیم خونه. پیش خودم گفتم پنجشنبه جایی باز نیست و حدود نیم ساعتی توی خونه نشستم. بعد جستجو کردم دیدم موزه نگارستان بازه. یاد مصاحبه دکتر محجوب با تاریخ شفاهی افتادم که در مورد مرتضی کیوان حرف میزد. یادم اومد خونه جفتشون همون حول و حوش میدون بهارستان بوده. اون قسمت رو گوش دادم و با متروی تربیت مدرس رفتم بهارستان. از خیابان ظهیرالاسلام شروع کرد. اول به گذر سقاخونه یا سقاخونه آیینه طهران رسیدم. جایی که دکتر محجوب می گفت منزل پدریش اونجا بوده و خونه مرتضی کیوان هم به فاصله حدود پنجاه تا صد متری این مکان و روبروی خانقاه صفی علیشاه بوده. از روی نقشه خانقاه صفی علیشاه رو پیدا کردم و به دیدار اونجا رفتم. کلی اونجا ایستادم و چشم می گردوندم و به خونه ها نگاه می کردم که کدوم همون خونه ای بوده که مرتضی کیوان رو توش دستگیر کردند.
بعد روی نقشه، موزه نگارستان رو پیدا کردم. خیلی مختصر بگم بی نظیر بود. کلی نقاشی و آثار هنری از کمال الملک، علی اسفرجانی، منیر شاهرودی و ... رو دیدم. اما مهم ترین چیزی که به دنبالش بودم، نقاشی دیوار نگاره صف سلام این موزه بود. بی نهایت زیبا بود و گیرا. متوجه شدم که به صورت اساسی ترمیم شده و از قم به اینجا آورده شده.
توی محوطه باغ دور می زدم و به یاد میرزا ابوالقاسم قائم مقام بودم که در این باغ به دستور محمدشاه خفه شد. به یاد اینکه همون محمد شاه ملعون توی همین کاخ تاجگذاری کرد و ....
با بی میلی سری به موزه ضلع شمال شرقی باغ زدم که برای بانک پاسارگاد بود. یعنی اگه نمی رفتم چه سوخت هولناکی می دادم. نقاشی خط های استاد محمد احصایی، تابلویی بی نهایت زیبا از آیدین آغداشلو متعلق به مجموعه خاطرات انهدام، دو عدد تابلو از رضا مافی، چندین نقاشی از سهراب سپهری، مجسمه هیچ پرویز تناولی، تابلوی خسرو و شیرین اثر رضا درخشانی و چندین اثر از ژازه طباطبایی، فرامرز پیلارام، غلامحسین نامی و ...... اما شاه اثر این مجموعه، تابلویی بود از نقاش شماره یک مورد علاقه من یعنی پرویز کلانتری. همین نقاشی زیر. من دیگه هیچ نمیگم، خودش گویای منتهای زیباییش هست:
بعد از خروج از کاخ نگارستان به سمت موزه آبگینه حرکت کردم. در مسیر در خیابان ظهیرالاسلام، از مقابل موزه استاد ابوالحسن صبا عبور کردن که بسته بود. دقیقا پشت شهرداری بالای میدون توپخونه. یه سمبوسه گرفتم. ده قدم اونورتر یکی ساندویچ تخم مرغ و سیب زمینی می فروخت. تا انتهای کوچه رفتم. سمبوسه رو که زدم. به یاد سفر تبریز افتادم که این ساندویچ ها رو خورده بودم. برگشتم و یه ساندویچ از اون بابا گرفتم و گاز زنون به سمت موزه آبگینه حرکت کردم.
موزه آبگینه رو تماشا کردم و از اونجا به سمت موزه مقدم حرکت کردم. خونه جالبی بود. زندگی دکتر محسن مقدم و همسرش هم بسیار جالب بوده.
از اونجا به سمت کاخ مرمر رفتم که شده موزه هنر ایران. ولی چون ساعت ۱۶ شده بود، تعطیل بود و به سمت خونه حرکت کردم. با متروی دانشگاه امام علی خودم رو به متروی تربیت مدرس رسوندم و از اونجا هم به خونه. دیروز مجموعا ۲۱۰۰۰ قدم زده بودم. انقدر خسته بودم که یه چرت یه ساعته زدم و بعد از خوردن شام، حدود ساعت ۱۱ شب خوابیدم و نشد این مطالب رو بنویسم.
امروز صبح با مادر رفتیم پیاده روی. یه دوری توی خیابون کارگر زدیم و یه سری خرید کردیم و اومدیم خونه.
فردا مادر آزمایش خون داره و بعد هم تزریق و نهایتا گرفتن جواب آزمایش و حرکت به سمت سمنان.
این سفر به خاطر تعطیلی سه شنبه واقعا طولانی شد. منتظرم تموم شه و برگردم پیش متین. خیلی سختی کشید و حدود ۵ روزی تنها بود. دمش گرم بابت همه همراهی هاش.
- ۰ نظر
- ۲۸ دی ۰۳ ، ۱۸:۳۹