پنج شنبه بعد از اضافه کاری ای که قرار نبود انقدر طولانی بشه، اومدم خونه و خوابیدم. بعد بیدار شدن متین گیر داد حوصله اش سر رفت و یه جایی بریم. منم هر جا رو گفتم یا اون حس و حالشو نداشت یا من. بالاخره یهویی گفت بریم تهران. منم درجا گفتم هر کی نیاد و سریع زنگ زد به پریسا و کاسه کوزه رو جمع کردیم و رفتیم سمت تهران. مثل همیشه شام رو جوجه طلایی نزدیک پاکدشت زدیم که هر بار بهتر از دفعه قبل.
رسیدیم نواب و به کمک اپ نشان که دستمون رو گرفت و ما رو رسوند به خونه پریسا. شانس آوردیم و جای پارک هم گیر آوردیم. حدود ساعت 2 نصفه شب خوابیدیم اما اون دو تا نمی دونم کی خوابیدند.
صبح ساعت حدود 11.30 بیدار شدیم و بعد خوردن صبحونه رفتیم پاساژ پروانه و بعد هم کافه نادری و دیدن خیابون سی تیر و کلی جای دیدنی دیگه. ناهار رو توی همون خیابون قشنگ سی تیر روبروی ساختمون سابق کتابخونه ملی خوردیم. بعد هم پیاده خیابان فردوسی رو اومدیم بالا و رسیدیم چهارراه استانبول و دیدیم ای دل غافل که دوستان پلیس ما رو 50 تومن جریمه کردند. سریع دایورت کردم و راه افتادیم سمت خونه پریسا و بعد استراحتی کوتاه و جابجا کردن تخت و کمدش، حرکت کردیم سمت خونه و این بار هم مثل دفعات قبل باز هم افتخارآفرینی کردیم و یه مبل قابل انعطاف رو جوری آوردیم سمنان که خودمم مونده بودم. اون جورش هم این جوری بود که من آینه عقب رو نداشتم و با دو تا آینه کنارم رانندگی کردم و سندی دیگر بر افتخارات رانندگی با 206 عزیزمون به جا گذاشتم.
الان هم خونه ایم و محسن نامجو داره آواز میخونه و متین شدید درگیر کار خیاطیست و البته در بکِ ذهن به طرزی غریب و جانکاه به خرید کفش فکر میکنه. والسلام