خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

بابا و مامان و علی و سعیده مهمون ما بودند. متین سنگ تموم گذاشت. دقیقا از ظهر تا همین دقایقی پیش درگیر کار بود. 

شلوغم و شلوغیم بیشتر هم میشه. خسته و ناامید از شرایط اسفبار جامعه مضمحل و رو به قهقهرا و منجمد و مرده که اثرش رو زندگی هامون دارم می بینم. خودمو بستم به موسیقی خاکستری آبی ۳ محسن نفر. همیشه موسیقی رو برای تخدیر و آرامش گوش دادم. اینم همین طور.

عارفه پیش ما بود و رفت. خودمون بردیمش تهران و سری به نمایشگاه کتاب زدیم در آخرین روزش. دیدار جناب حسین مفید مدیر انتشارات مولی بهترین هدیه نمایشگاه بود.

چند روزی هست که بادبادک باز خالد حسینی رو شروع کردم. حس میکنم جای سمفونی مردگان و روز قتل رییس جمهور رو خواهد گرفت.

صدای مامان از طبقه پایین میاد که شروع کرده به سرفه های رگباری.

خدایا آرامش ندارم. آرامش سابق رو بهم برگردون.

  • . خزعبلات .

دیروز عوارض خودروی سابق رو پرداخت کردم. 580 تومن شد. شب هم کنسرت شهرام ناظری. هوا بدجوری سرد کرده بود. اونم این موقع سال. کنسرت با 50 دقیقه تاخیر شروع شد. اجرای خوبی بود. زمستان اخوان رو زدند. خود ناظری اسم محمدرضا درویشی رو هم برد. اما وقتی رسید به اجرای قفل زندان و الایاایهاالساقی، اسمی از رضا قاسمی نبرد. آتشی در نیستان رو هم خوند و نهایتا دو تا قطعه کردی به خاطر کردها که ازش درخواست شده بود خوند و والسلام. از جنبه های دیگه کنسرت دیشب، تیکه های بی امان و ریز و درشت شهرام ناظری بود که تا فرصت پیدا می کرد، به گوش مسئولین می رسوند. بعد از اجرا هم رفتیم دنر کباب و اومدیم خونه. قبل رفتن به کنسرت از بابا خداحافظی کردیم که فردا یعنی امروز عازم مشهد بود.

  • . خزعبلات .

من میگم آدم نباید خیلی جوش بزنه که فلان چیز رو بخونه یا فلان چیز رو یاد بگیره. البته خودم عکس این مطلب هستم. زمان ثابت کرده که خودش (زمان) همه چیز رو درست میکنه و مثل یه پیر کاربلد راه، همه چیز رو بهت نشون میده. چند شب پبش مصاحبه ای تصویری دیدم از مرتضی کاخی که داشت شعر "سبز" اخوان رو می خوند. شعر عجیب منو گرفت. یادم افتاد ارشد تهماسبی هم این تصنیف رو خونده و بعد فهمیدم اسم آلبوم "سایه های سبز" به خاطر همین شعر گذاشته شده. سال 82 این آلبوم اومده بود و گوش ندادم تا به امشب که تصنیف "سبز" رو با صدای سالار عقیلی شنیدم. اسم "سبز" توی ذهنم بود و به این فکر افتادم شاید داریوش طلایی اسم قطعه "سبز در سبز" رو به خاطر این شعر نامگذاری کرده.... شعرش واقعا زیباست. باید خوند و خوند و خوند و لذت برد.

  • . خزعبلات .

نگار (دوست دوران دانشجویی متین) از شنبه اومد پیش ما. عارف هم همون شب پیش ما بود. شام مختصری خوردیم و فرداش رفتیم سمت شهمیرزاد و کلی عکس های خوب توی شکوفه ها گرفتیم. گشت و گذاری توی باغها زدیم و بعد اومدیم سمنان و ناهار رو توی دارچین خوردیم. عصر متین کلاس مهمی داشت و من و نگار رفتیم به باغ موزه امیر و عمارت بادگیر. بعد هم رفتیم دنبال متین و رفتیم کویر. باد سرد و شدیدی می وزید توی کویر. ماه هم بالای سر ما بود. یادش بخیر اون شب طلوع ماه رو لحظه به لحظه دیدیم. بعد اومدیم خونه و استراحتی کردیم و یاد دوران دانشجویی خودمون کردیم. بعد شام رفتیم وشنا. هیشکی نبود و راحت و آسوده شام رو که مهمون متین بودیم خوردیم. دوشنبه صبح نگار رفت به تهران. همون روز ماجرای جوراب پیش اومد که متین بعد از بردن نگار به ترمینال برام آورد اداره. 

  • . خزعبلات .