شنبه ای که گذشت به اتفاق وحید و مهتاب، امیر و مهکامه، محمود و شراره و احسان و من و متین به طرف رودبارک حرکت کردیم و روز تعطیل رو اونجا بودیم. هوا خوب بود و خیلی خوش گذشت. استوپ هوایی بازی کردیم و چه اسم هایی گذاشتیم و چقدر خندیدیم. وسطی هم بازی کردیم. چقدر نیاز داشتیم به این دیدار. رسما که افسرده شدیم، ولی تسکینی بود برای فشارهای نکبت حدود هشت نه ماه گذشته.
روزهای بعد هم کلا درگیر کار وام بودم و بالاخره دیروز، با بردن یاسر به بانک، کارهام تموم شد و منتظر واریز وام هستم. ضمنا علی هم بسیار لطف کرد و دوازده میلیون حسابم رو شارژ کرد که بتونم وام بگیرم.
امروز، اولین حقوق معلمی متین واریز شد. من که خیلی ذوق زده و خوشحال بودم. امشب به همین مناسبت رفتیم پایین و شام از وشنا سفارش دادیم و مهمون متین بودیم.
راستی امشب دایی متین زنگ زد که تصادف کرده و پژو 206 ما که الان دست ایشونه، نفله شده. متین بدجوری پکر شد و البته من هم کمی. این ماشین همدم خاطرات اول زندگی ما بود و مهم تر از همه، ماشین عروس من و متین.
- ۰ نظر
- ۲۹ مهر ۹۹ ، ۲۳:۲۷