خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

از صبح تا شب، هم من، هم متین، فقط می دویم و سگ دو می زنیم و آخر سر هم وقت کم میاریم. میترسم بگم وایسا دنیا، من میخوام پیاده شم. اون وقت کائنات چنان ما رو از اتوبوسش بندازه پایین که به همین وضع الانم راضی بشم. تست های پست جدید داره تموم میشه، ولی من موندم و کلی کار عقب مونده. امروز بعد مدتها شاهنامه خوندم، باشد که یاد پدران بزرگ به من آرامش بدن. 

  • . خزعبلات .

من یکسالی هست که اینجا چیزی ننوشتم

نوشتم

آهان

برای مرگ امیر نوشتم

من در زندگی مشترک نفر دومم. یک سایه ی دائمی بین ماست. یکی دیگر نفر اول است.یکی هست که همیشه وسط ما نشسته. به وحید نزدیکتر، از من دورتر‌دردانه و عزیزکرده.

 

یکبار به شکل فردوسی، یکبار کیوان، یکبار سراج، یکبار هر کس دیگر.

 

اولین باره اینجا مینویسم. بطور جدی به طلاق فکر میکنم. 

طلاق

جدای مین از خزعبلات

همینقدر ساده آمدیم  همینقدر آبکی میرویم

  • . خزعبلات .

دیشب به نکبتی خوابیدم. صبح به مکافات بیدار شدم و با دو تا از همکارا، رفتیم تهران برای نمایشگاه صنعت برق. اولین بارون سمنان رو بعد قرنها دیدیم. چقدر اتوبوس و ماشین سنگین توی جاده چپ کرده بود. توی یکیشون که نزدیک لاسجرد بود، سه نفر مرده بودند که روی زمین با کاور پوشونده شده بودند. اتفاقا علی هم راهی نمایشگاه بود. سری به غرفه آریا زدیم و همکارای سابق رو هم دیدم. بعد اومدیم سمت سمنان. به خاطر دیر پیچیدن راننده، سر از توپخونه درآوردیم. دیدم که در محل بلدیه سابق تهران، ساختمونهای شیکی با همون معماری ساختند. خوشم اومد. اصلا اون دور و اطراف تهران رو خیلی دوست دارم. توپخونه، بازار، ناصرخسرو، فردوسی، سی تیر و...

عصر تا رسیدم خونه، ناهار خوردم و افقی شدم. متین رفت برای تزریق و بوتاکس. حدود یه ساعت بعد بیدار شدم و نشستم به تماشای فیلم "پسر ایران از مادرش بی اطلاع است" فریدون رهنما رو تماشا کردم. دغدغه های این بشر چقدر برام قابل درک بود. حالا فردا پس فردا میخوام فیلم دیگرش یعنی "سیاوش در تخت جمشید" رو تماشا کنم. محرک دیدن فیلم های رهنما، سخنان داریوش شایگان در موردش بود که توی سایت آرته باکس گوش کردم. ایشون پسرخاله پوری سلطانی بودند. روح هر دو شاد. 

  • . خزعبلات .

یکشنبه، حدود ساعت دو بعد از ظهر رفتیم سمت بسطام و خرقان. ناهار رو در اکبرجوجه شاهرود خوردیم که بسیار خوشمزه بود. بعد هم به زیارت جناب بایزید و جناب ابوالحسن خرقانی رفتیم. سری هم به مزار جناب حسن پیربسطامی زدیم. متین از صفحه ای که در اینستاگرام به یاد ایشون هست، کلیپی رو پخش کرد که در مورد دامادش می گفت: فریدون فرخ که سفیر ایران در آلمان غربی بودند. سفر کوتاهی بود ولی حال جفتمون رو عوض کرد. 

  • . خزعبلات .