به تاریخ دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، در مهرشهر کرج و در طبقه دوم منزل سابق علینقی سعید انصاری، این پست نوشته می شود.
همون طور که در پست قبل نوشتم، از حدود ساعت چهار و نیم صبح بیدار هستم و از فرط خستگی خوابم نمیاد. صبح و در بین راه سمنان به تهران (دقیقا روبروی پست ۶۳ کیلوولت جنت آباد) خبر فوت ابراهیم رییسی رو از طریق رادیو پیام دریافت کردم. اون طور که در خبرها اومده، چهارشنبه سراسر کشور تعطیل رسمی هست و به احتمال قریب به یقین روز آخر دوره سه روزه ما کنسل خواهد شد. بنابراین فقط امشب رو اینجا خواهم بود و انشاالله فردا بعد از پایان دوره، به سمنان باز خواهم گشت. دفعه قبل که اینجا بودم، پست صوتی گذاشتم و تصویر و متنی از مالک سابق این ساختمان که در اون اسکان دارم ننوشتم.
قبل از هر چیز بگم که فقط یک عکس از علینقی سعید انصاری در اینترنت هست و اون هم بسیار غیر واضح. بنابراین دست به کار شدم و همون روزها کلی عکس از یک عکاس ایتالیایی که گویا به جشن های سفارت ایران در ایتالیا رفت و آمد داشته، پیدا کردم. نام اون عکاس Marcellino Radogna هست. اما این عکس ها فقط یه مشکل بزرگ داشت و اون این بود که روی تمامی عکس ها، واترمارک نام عکاس خورده بود. از اونجا که عصر، عصر هوش مصنوعی و انجام کارهای غیر ممکن هست، بوسیله یه سایت تونستم به عکس های اصلی برسم، اما چون محدودیت تعداد داشت، نشد که همه رو تبدیل کنم.
امشب یهویی اپلیکیشن همون سایت رو توی نت پیدا کردن و نصبش کردم و با اینکه باز هم محدودیت تعداد استفاده رو داشت، با هر چی اکانت ایمیل هام بود، رفتم و همه عکس ها رو اصلاح کردم و به عکس های اورجینال رسیدم. آخراش که قلق به دست آوردن تعدا بیشتر سهمیه برای تبدیل عکس رو هم پیدا کرده بودم.
اما داستان رو که قبل توی چند تا پست قبل به صورت صوتی (پست صوتی شماره ۳) گفتم، اینجا از اول به صورت متن می نویسم:
روز دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای دوره آموزشی مدیریت دارایی های فیزیکی به تهران اومدم و بعد از پایان دوره، به کرج اومدم. راننده توی مسیر گفت: "مهندس! جایی که میخواهیم بریم و محل اقامت شماست، قبلا خونه سرهنگ انصاری بوده" و کلی از ساختمونش گفت. من هم چون اسمی از این فرد نشنیده بودم، با توجه به تعاریف راننده، مشتاق شدم بیشتر از این فرد بدونم.
خلاصه کنم و خیلی طولش ندم. ساختمانی که الان من در اون اقامت دارم، در زمان پهلوی متعلق به علینقی سعید انصاری هست که دقیقا در مجاورت کاخ مروارید شمس در مهرشهر کرج قرار داره. این فرد پیشکار و رییس دفتر شمس پهلوی و سفیر ایران در ایتالیا از اسفند ۱۳۵۰ تا شهریور ۱۳۵۶ شمسی بوده.
خیلی دوست داشتم در خصوص معمار این بنا بدونم ولی چون به قطعیت نرسیدم، چیزی در موردش نمی نویسم. ولی طراحی خیلی شبیه کاخ مروارید هست.
این چند تا تصویر از نمای بیرونی بنا که خوشبختانه دست نخورده و بدون تغییر باقی مونده رو که در ۱۰ و ۱۱ اردیبهشت گرفتم، برای شما به اشتراک میذارم:
این ورودی ساختمون به سمت سوییت های داخلی هست. این درب رو که رد کنی، یه درب دیگه هم هست و روبروش سوییت شماره ۳ جایی بود که دفعه پیش توش اقامت داشتم. البته امروز عصر هم همین سوییت شماره ۳ رو بهم دادند که از بس بوی متعفن جوراب میداد، رفتم و به نگهبان گفتم و سوییت رو عوض کرد و سوییت شماره ۸ در انتهای راهرو طبقه دوم رو بهم داد.
من این محوطه و فضاش رو خیلی دوست دارم.
این هم چند تا عکس از خود علینقی خان سعید انصاری که فکر کنم برای اولین بار در نت منتشر میشه:
علینقی سعید انصاری (سفیر ایران در ایتالیا) در دیدار با سفیر چین در ایتالیا
ضیافت سفارت ایران در رم - ۱۹۷۶ میلادی
از چپ به راست : علینقی سعید انصاری، Nadia Cassini و Yorgu Vojagis
تاریخ عکس : ۲۵ آگوست ۱۹۷۶
علینقی سعید انصاری در کنار Duska Markotic
تاریخ عکس : ۱۳ سپتامبر ۱۹۷۶
تاریخ عکس : ۲۵ آگوست ۱۹۷۶
در کنار مایکل آنجلو آنتونیونی، کارگردان شهیر ایتالیایی
اما این علینقی خان سعید انصاری، پسری به نام "فیروز سعید انصاری" داشته که از ماشین باز های دهه ۵۰ شمسی در عصر پهلوی بوده و بعدها دلال اسلحه میشه و چند سال قبل در تاریخ چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ شمشی مصادف با ۲۱ اکتبر ۲۰۲۰ میلادی در ایتالیا در درگیری با راننده ایرانی خودش کشته میشه. این تصویر زیر که از فیروز سعید انصاری به اشتراک میذارم رو در سایت های ایرانی ندیدم و از یه سایت ایتالیایی و به بدبختی به دست آوردم:
این پست خیلی جای کار و ویرایش و اضافات داره. خیلی کلی نوشتم و کلی داده دیگه از فیلم و عکس و فکت ها توی دست و بالم مونده. فعلا بسه چون هم حال ندارم و هم داغونم و خوابم میاد.