خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابوالحسن بنی صدر» ثبت شده است

یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴

روزهای بسیار سختی رو پشت سر میذارم. انرژی و توان کوچکترین و ساده ترین کارها رو هم ندارم، اما هنوز دارم ادامه میدم. به قول شکیبی اصفهانی: "ما را به سخت جانی خود این گمان نبود". نوشتن و خصوصا اینجا نوشتن حالم رو خوب میکنه، ولی واقعا توان این رو ندارم که بیام و بنویسم. با اینکه توی همین مدت، چیزهای دندون گیر خوبی گیرم اومد، ولی امان از نا امیدی و بی رمقی. بگذریم.

الان روی یکی از مبل سه نفره های جگری منزل دراز کشیدم و در حال تکون دادن شدید پاهام، این پست رو می نویسم. داستان این پست راجع به خانم "سودابه سُدِیفی" و کتاب "سیمای تنهایی" اثر "پروفسور ایرج سبحانی" است که در مورد خانم سودابه سدیفی نوشته شده. اما بریم سر داستان اینکه من چطور با این افراد و با این کتاب آشنا شدم.

چند وقت قبل، توی یکی از مدیاها که خاطرم نیست کدوم مدیا بود، به فیلمی برخوردم از خانمی به اسم "سودابه سدیفی" که خودش رو "مشاور وزیر امور خارجه در امر جنبش های آزادیبخش" معرفی می کرد. در اون فیلم، خانم سدیفی، مشغول صحبت با پل وویی، جامعه شناس شهیر فرانسوی بودند.

تمام اینترنت رو زیر و رو کردم و جز خبری در مورد مرگ خانم سدیفی و چند خبر قدیمی و تکراری پیدا نکردم. در همین حد می دونستم که ایشون در اسفند ۱۳۹۳ خورشیدی در سن ۶۷ سالگی به مرض سرطان در گذشتند و اینکه آیت الله خمینی در بدو ورود به پاریس در آپارتمان سودابه و همسرش احمد غضنفرپور ساکن شدند.

میل و اشتیاق به دانستن در مورد خانم سدیفی با توجه به منصب سیاسی ای که در اون دوران پر التهاب داشتند برام بسیار زیاد بود، ولی چیزی پیدا نمی شد. تا اینکه متوجه شدم "پروفسور ایرج سبحانی"، کتابی با نام "سیمای تنهایی" در مورد خانم سدیفی نوشتند. دوباره تموم نت رو زیر و رو کردم، شاید بتونم از جایی کتاب رو پیدا کنم، اما نشد که نشد. خلاصه دست به دامان مهسا و عظیم شدند که وقتی دارند از آلمان به ایران میان، این کتاب رو به عنوان هدیه برام بیارن. با توجه به اینکه ممکن بود مشکل برای بچه ها ایجاد بشه، از این درخواست منصرف شدم. اما کتاب پیدا شدنی نبود و فقط باید از طریق انتشارات باران در سوئد سفارش داده می شد.

خلاصه روز پنجشنبه ۱۰ مهر که مصادف بود با هشتاد و چهارمین سالگرد تاسیس حزب توده ایران و نود و ششمین سالگرد تولد پدر بزرگ پدری من و روزی که به همراه متین شروع به دیدار سریال "DARK" کرده بودیم، فکری به ذهنم خطور کرد. ایمیل پروفسور ایرج سبحانی رو پیدا کردم و بهشون پیام دادم و گفتم که در ایران هستم و امکان تهیه کتاب رو ندارم و بسیار مایلم به مطالعه کتاب. ایشون هم ساعتی بعد ایمیل من رو پاسخ دادند و نسخه‌ی قبل از چاپ رو برام ارسال کردند. واقعا باورم نمی شد. کتاب پیش من بود. با ولع و میل تمام کتاب رو شروع کردم. هر بخش که تموم می شد، صبر می کردم تا مطالب رو هضم کنم و تصویر وقایع رو بسازم.

کتاب با مقدمه ای در مورد پیشینه خانوادگی خانم سودابه سدیفی آغاز شده بود. خانواده ای مرفه و متمول از جانب پدری و مادری. ازدواج ناموفق در سال آخر دبیرستان و بعد در مورد تحصیلات در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و سپس عزیمت به فرانسه به جهت تحصیلات تکمیلی. آشنایی با احمد غضنفرپور در فرانسه که به ازدواج دوم سودابه تبدیل میشه و همفکری و همراهی و بحث و مطالعات در دوران پر التهاب سیاسی دهه ۷۰ میلادی. آشنایی با ابوالحسن بنی صدر در پاریس و پیوستن به گروه او. سال ۵۷ شمسی و عزیمت آیت الله خمینی به پاریس و آپارتمان کوچک سودابه و احمد، اولین محل اقامت آیت الله خمینی میشه در حومه پاریس. بعد پیروزی انقلاب و بر عهده گرفتن مشاورت وزیر امور خارجه و مسئول دفتر جنبش های آزادیبخش توسط سودابه در نهاد ریاست جمهوری پس از انقلاب. بعد هم وقایع خرداد ۱۳۶۰ شمسی و دستگیری سودابه و حدود دو سال و نیم زندان و آزادی در سال ۱۳۶۲ شمسی. سپس زندگی در شمال ایران تا هنگام مرگ.

اما قسمت جالب کتاب، نامه هایی هست که بین سودابه و نگارنده کتاب در طول حدود ۲۰ سال رد و بدل شده.خود نگارنده یکی از افرادی بوده که با سودابه در دفتر جنبش های آزادیبخش همکاری می کرده و بدین ترتیب با هم آشناو همکار بودند. با مطالعه نامه هاو پیگیری خط سیر تاریخی اون ها، سیر تحول در اندیشه های سودابه کاملا هویدا میشه. در بخش بعدی کتاب مصاحبه‌ی نگارنده با سودابه که چند ماه قبل از فوت ایشون انجام شده درج گردیده که میشه سیر تحولات تاریخی و شخصیتی سودابه تا پایان رو به خوبی و این بار از زبان خودش شنید.

در بخش پایانی کتاب، تحلیلی روانشناختی بر روی نامه های سودابه سدیفی طی حدود ۲۰ سال انجام شده که بسیار جالب هست و آرزو می کردم برای تمام شخصیت هایی که در انقلاب سال ۱۳۵۷ شمسی دخیل بودند، چنین کتاب هاییو با چنین صداقتی نگاشته می شد تا دیدی شفاف به این واقعه بزرگ تاریخ ایران می داشتیم.

در پایان کتاب تصویری از مزار خانم سودابه سدیفی قرار داده شده بود. بسیار مایل بودم بدونم ایشون سالهای پس از زندان رو در کدام منطقه شمال ایران زندگی می کردند و پس از مرگ در کجا مدفون شدند. روز دوشنبه ۱۴ مهر، مجددا به پروفسور سبحانی ایمیل زدم و در مورد محل دفن ایشون پرسیدم. ایشون هم ساعاتی بعد پاسخ دادند که ایشون در "نشتارود" در نزدیکی شهر "تنکابن" مدفون هستند. مطالعه دقیق کتاب رو در روز جمعه ۱۸ مهر و در مسیر رفت و برگشت ماموریت شاهرود به پایان رسوندم. واقعا کتابیه که باید خونده بشه تا هر چه دقیق تر پرده از بسیاری مسائل فردی، اجتماعی و تاریخی برداشته بشه. مثلا تحلیل سودابه از گروه بنی صدر که او هم جزو اون گروه بود، بسیار جالب و خوندنیه. 

در انتها تعدادی تصاویر از خانم سودابه سدیفی ضمیمه این پست میکنم. این پست در نهایت اختصا. نوشته شد. اگر حالی بود، این پست رو بعدها تکمیل می کنم. انشاالله.

پ.ن:

برای دیدن تصویر در سایز اصلی، لطفا روی عکس کلیک کنید.

  • . خزعبلات .