خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الاحسا» ثبت شده است

به لطف کانال خوانش متون استاد مهدی سیدی، کتاب دیگری از کتاب های تاریخی و ادبی بزرگ ایران رو تموم کردم. این بار حدود شش ماهی با ایشون همراه بودم و دیشب خوانش کتاب "سفرنامه" ناصر خسرو به پایان رسید. خوانش کتاب از روی تصحیح "دکتر محمدرضا توکلی صابری" انجام شد. این آدم هم آدم جالبی بود. متخصص در زمینه شیمی و به دلیل علاقه به این کتاب، نسبت به تصحیحش اقدام کرده. کتاب جالبی بود، خصوصا همون اول سفر از دو منطقه نام برد که هر دو در نزدیکی سمنان هستند: "آبخوران" و "چاشت خوران".

نکته بعد توصیف دقیق مکان ها با ارائه ابعاد و اندازه و تعداد دقیق المان های مربوطه است. نکته جالب دیگه اینکه به دلیل تعلق خاطر ناصر خسرو به "اسماعیلیه"، با مکان ها و افرادی که به این فرقه ارتباط دارند آشنا شدم. دیدارش از شهر احسا یا الاحسا یا اون طور که در کتاب نوشته "لحسا" هم جالب بود. این الاحسا همون شهر زادگاه "شیخ احمد احسایی"، پایه گذار فرقه شیخیه است که الان در شرق عربستان کنونی قرار دارد.

نکته جالب دیگه داستان رسیدن او و برادرش به بصره بود. خلاصه کتاب جالبی بود. اگه نکته و حرف و حدیثی بود، میام و اینجا رو تکمیل می کنم.

اینجای این پست رو در یکشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴ و از رشت می نویسم:

یکی از نکته های جالب کتاب سفرنامه که امشب یادم اومد، مطالبی هست که ناصر خسرو در مورد "ابوالعلاء معری" بیان کرده. اون بخش های کتاب، از بخش های جذاب داستان بود.

پ.ن:

تصویر تابلوی روستای "آبخوری" که دقیقا بین راه سمنان و دامغان قرار داره رو اینجا میذارم که روز سوم مهر امسال که با متین رفتیم دامغان برداشت کردم.

  • . خزعبلات .

سالها قبل وقتی موسیقی سریال "سربداران" اثر استاد "فرهاد فخرالدینی" رو گوش میدادم، در میون قطعات، قطعه ای بود به نام "تپه اسب سفید". همیشه برام سوال بود این اسم به چه معنی هست؟ علاوه بر اون، به صورت تصویری هم چیزی به این مضمون ساخته بودند. یعنی تصویر اسب سفیدی بر بالای تپه ای و ...

تا اینکه دیروز، وقتی به قسمت ۲۱ خوانش "سفرنامه" ناصر خسرو به روایت استاد مهدی سیدی گوش می دادم، متوجه وجه تسمیه "تپه اسب سفید" شدم. داستانی که ناصر خسرو روایت می کرد از شهر لحسا یا الاحسا بود که در اون رسمی جاری بود که بر سر گور بزرگ اون شهر، به صورت دائمی اسبی زین کرده نگهداری می شد تا وقتی که اون متوفی از گور برخاست، سوار اسب بشه و قیام کنه. در ذیل داستان، استاد سیدی گفت این رسمی هست که سبزواری ها هم دارند. یعنی هر جمعه به بالای بلندترین تپه شهر می رفتند و اسبی زین کرده رو اونجا می گداشتند تا قائم به اونجا بیاد. دیگه تموم تیکه های پازل جور شده بود. امروز صبح که اومدم سر کار، از رییسم که اصالت سبزواری داره، این رو پرسیدم. ایشون از پدرشون روایت کردند که روزهای جمعه، مردم منطقه، سادات رو به بالای ارتفاعی می بردند و عرض ارادتی و به نوعی اون رسم قدیم رو زنده نگه می داشتند. این هم داستان وجه تسمیه "تپه اسب سفید" در موسیقی سریال سربداران.

پ.ن:

چند روزی هست به ویولن استاد حبیب الله بدیعی گوش میدم. در حین جستجوها متوجه شدم خانم شمس (با نام لعیا شمسی) که اولین خواننده موسیقی گیلکی در رادیو بودند، در دوره ای، همسر استاد بدیعی بودند. چند قطعه از خانم شمس شنیده بودم. مشتاق شدم برم و قطعات بیشتری از ایشون گوش بدم.

  • . خزعبلات .