خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین علیزاده» ثبت شده است

سالها پیش، وقتی بزرگترین لذت و تفریح زندگیم، خرید نوار کاست بود و خیلی هم به حسین علیزاده علاقه داشتم، هر کاستی ازش پیدا می کردم رو می خریدم و گوش می دادم. اسم یکی از این کاست هایی که خریدم، "از اعصار" بود که حاوی موسیقی فیلم مستند "میراث کهن" و فیلم "زشت و زیبا" بود. به واسطه همین کاست، هر دو تا فیلم رو پیدا کردم و تماشا کردم. مستند "میراث کهن" در مورد زندگی و آثار استاد علی اسفرجانی بود که از هنرمندان رشته هنری سوخت و معرف بودند. سالها بعد متوجه شدم که ایشون پدر شهرزاد اسفرجانی، همسر هوشنگ کامکار هستند. اما در مورد فیلم "زشت و زیبا" فقط میتونم بگم از معدود فیلم هاییه که بیش از یک بار دیدم و بازی های بی نظیر و درخشان سعید پور صمیمی، مهدی فتحی، اصغر همت و گلچهره سجادیه یادم نمیره. خصوصا فضای مکانی مورد روایت فیلم هم عجیب روی من اثر گذاشت.

این همه نوشتم تا تازه به اصل مطلب برسم. دیشب هم من و هم متین، ساعت ۷ شب تازه رسیدیم خونه. من سریع دوش گرفتم و لباس پوشیدیم و رفتیم خونه مهندس گ. در شهمیرزاد. قبل از ما خانواده علی آقا و همسرشون و دخترشون اونجا بودند. بعد تر فرید و همسرشون هم اومدند. شام خوردیم و مثل همیشه خانم مهندس غوغا کرده بود. دستپخت این موجود بی نظیره. بگذریم، شایان برای فرید آهنگی گذاشته بود و داشت تعریف می کرد که تکنیک این آهنگ اینجوره و ترکیب آوازهای قدیمی هست و ... و مال آلبوم ")از اعصار". من هم اون کنار در حالت خستگی مفرط نشسته بودم و گوش هام تیز شد که چقدر صدای این آوازه خوان آشناست. پریدم اون وسط و گوشی رو از شایان گرفتم و گوش دادم و گفتم این صدا، چقدر شبیه صدای عطا امیدوار هست. بعد رفتم و آواز بی نظیر عطا امیدوار در دستگاه همایون رو برای شایان پخش کردم. شایان هم گفت جنس و فضای آوازش، عین صدای موجود توی اون قطعه آلبوم از اعصار است. 

اسم اون قطعه کوتاهِ آلبوم از اعصار، "آن روزها" بود و دیشب کلی جستجو کردم که ببینم آیا واقعا مال عطا امیدوار هست یا نه. اون جستجو نتیجه ای نداشت، ولی یاد عطا امیدوار و یاد آلبوم "از اعصار" زنده شد.

این فایل اذان عطا امیدوار در دستگاه همایون هست و بعد از اذان جادویی "سلیم موذن زاده" و برادرش "رحیم"، زیباترین اذانی هست که شنیدم:

و این هم قطعه "آن روزها" در آلبوم "از اعصار" حسین علیزاده:

  • . خزعبلات .

تا مدتها نمی دونستم چنین شخصی اصلا کی هست. تا اینکه ماجرا از موسیقی تیتراژ ابتدایی سریال "زیر تیغ" ساخته استاد حسین علیزاده شروع شد. قطعه ای با نام "سوگ" در دستگاه همایون که بسیار زیبا و گیرا بود. بعدها متوجه شدم در کتاب ده قطعه تار ۳ ایشون این قطعه هست و در بالای نت قطعه بعد از نام سوگ، نوشته شده بود "به یاد کامران کلهر". پیگیر شدم و دیدم این کامران کلهر، برادر بزرگتر کیهان کلهر بودند که در موشک باران سال ۱۳۶۶ خورشیدی تهران، به همراه پدر و مادرشون کشته شدند. بعدها در مصاحبه ای از کیخسرو پورناظری خوندم که کامران کلهر، مدتی در گروه تنبور شمس، تنبور می زدند. این اطلاعات تا همین حد در ذهنم بود تا اینکه دیروز مصاحبه ارسلان کامکار با سایت آرته باکس رو گوش می دادم و چیزی گفت که نشنیده بودم. در جایی از مصاحبه در مورد یکی از آثارشون صحبت می کردند و گفتند سال ۱۳۶۶ بود و موشک باران شهرها اوج گرفته بود. قرار شده بود از سه راه جمهوری که منزلشون بوده، به شهریار بروند که امن تر بوده. قرار بوده که کامران کلهر که در اون موقع شوهر دوم قشنگ کامکار (بعد از طلاق از محمدرضا لطفی) بوده هم همراه اونها به شهریار بره، اما قرار میشه قبل رفتن، کامران کلهر سری به منزل پدر و مادرش بزنه که میره و همون موقع میدون حرّ موشک بارون میشه و کامران کلهر و پدر و مادرشون کشته میشن و تا خبر از رسانه ها به گوش میرسه، قشنگ کامکار میگه کامران هم به اونجا رفته بوده و قطعا کشته شده. ارسلان کامکار گفت که ما برای شناسایی اجساد رفتیم و مراسم تدفین رو هم برگزار کردیم و چقدر خواهرمون آسیب دید و ...

خلاصه اینه این داده هم به داده های قبلی کامران کلهر اضافه شد که ایشون همسر دوم خانم قشنگ کامکار بودند.

  • . خزعبلات .

تا ساعاتی دیگه و اگه دقیق تر بخوام بگم، حدود ده ساعت دیگه، مهسا و عظیم از ایران مهاجرت می کنند و کاش انقدر شرایط بد نبود که عزیزترین انسانهایی که کنارمون هستند، این طور همه چیز رو رها کنند و ... می دونم متین چه لحظات سختی رو درک میکنه، ولی قطعا درک نخواهم کرد. قراره که بچه ها ساعت 9 شب با ماشین دربست بروند فرودگاه و شروع یه زندگی جدید در غربت و اون هم از نو و ب بسم الله. اول قرار بود ما هم به فرودگاه بریم، متین و خونواده از رشت و من هم از سمنان، ولی با اصرار مهسا، قرار شده هیچ کسی برای خداحافظی به فرودگاه نره. انشاالله سفرشون بی خطر باشه و اتفاقات خوبی منتظرشون باشه. آمین.

امروز قرار بود یرم اداره، ولی چون شب قبل خیلی دیر خوابیده بودم، نشد که برم. از دیشب مسترکلاس های استاد حسین علیزاده رو در قالب پروژه "صفحه نو" در تماشاخونه تماشا کردم و امروز تمومش کردم. مثل همیشه حرف های این بشر عالی و سازنده بود و مشخص بود چقدر چشمان باز و ذهنی خلاق داره. تماشای این کلاس ها رو مدیون شایان عزیز بودم.

بعد از اتمام تماشای کلاس های حسین علیزاده، برای آب دادن به درخت ها، به باغچه کوچیک خودمون رفتم. آب درخت ها رو دادم و اومدم خونه. والیبال ایران و آمریکا رو تماشا کردم که ایران واقعا ناامید کننده بود. الان هم نشستم و دارم حدیث نفس می کنم. 

دقیقا همین الان مهسا و عظیم تماس تصویری دادند و با هم خداحافظی کردیم. لحظات عجیب و سختیه. کلی خاطراتی که با این بچه ها داشتم از جلوی چشمام گذشت. عجیبه. دیگه حالی نیست برای نوشتن. همین رو هم زوری نوشتم.

  • . خزعبلات .

از همون نوجوونی که با حسین علیزاده آشنا شدم، به دنبال این بودم که آثار‌ ایشون در زمینه های مختلف موسیقی رو گوش کنم. تقریبا همه کارهاشون رو گوش داده بودم و مونده بود قطعه "عصیان" و موسیقی فیلم "چوپانان کویر" که همیشه توی رزومه کاری ایشون می دیدم. همون طوری که در پست قبل نوشتم، بالاخره فیلم رو در آپارات پیدا کردم و معلوم بود خود جناب حسین محجوب (کارگردان فیلم) این اثر رو منتشر کردند. نکاتی که میشد از فیلم و موسیقی برداشت کرد رو اینجا یادداشت می کنم:

1. همون موسیقی آغازین فیلم، انسان رو یاد نی نوای علیزاده مینداخت. متین توی اتاق بود که گفت نی نواست؟

2. دقیقه 30:47 موسیقی پخش شده در فیلم، عین قطعه "رقص سماع" نی نوا بود. البته با سازهای ایرانی.

3. در بخش هایی از فیلم، تکنوازی سه تار یا موسیقی ارکسترال پخش میشد که چقدر به تصاویر نشسته بود و آدم موسیقی حسین علیزاده در سن 29 سالگی رو می شنید که خیلی جذاب بود. ضمنا چون موسیقی این فیلم هم هیچ وقت به صورت مستقل منتشر نشده بود، شنیدن این قطعات، اونم برای اولین بار خیلی لذت بخش بود.

4. اما فضای کویری فیلم، مثل نقاشی های پرویز کلانتری، منو با خودش میبره، حتی بی گفتگو و بدون روایت هیچ ماجرایی. فیلم هایی از این دست، عجیب به دلم می شینند. مثل فیلم "زشت و زیبا" که اتفاقا آهنگساز اون فیلم هم حسین علیزادست. این فضاها برام حکم ریشه ها رو دارند، بدون هیچ انتخاب عقلی و فقط کشش محض تصاویر و فضاهای کویری، مثل جاده ابریشم. انگار اجدادم رو فقط از این طریق میتونم ببینم. هر چی هست، لذت عجیب و غیرقابل وصفیه. تمام. 

  • . خزعبلات .

دیشب با پیام وحید، یادم افتاد که برم این مستند رو تماشا کنم. از یوتیوب دانلودش کردم و به تماشا نشستم. همون نصفه شبی، بعد از اتمام فوتبال.

مستند خوش ساختی نبود، وصله و پینه زده و بدون سر و ته. صدابرداریش در حد افتضاح، خصوصا وقتی گفتگوی دو نفره ای وجود داشت. فقط کاریزمای علیزاده بود که آدم رو مجاب می کرد تا انتها این شبه مستند رو تماشا کنه.

چند تا نکته جالب توی این مستند بود. اول مکان فیلمبرداری که روستای لایجان در مجاورت کوه دماوند و آمل بود که احتمالا ویلای خود علیزاده بود.

نکته بعد خودروی پاترول علیزاده که ایرج افشار هم دقیقا چنین خودرویی داشت که با شفیعی کدکنی و... به مسافرت می رفتند.

نکته بعد حضور برادر حسین علیزاده یعنی مرحوم حسن علیزاده در فیلم به همراه صبا و نیما (فرزندان حسین علیزاده) بود.

نکته جالب دیگه پخش بخش هایی از آلبوم بداهه نوازی در راست پنجگاه بود که سال ها قبل کاستی با همین نام از علیزاده و خلج توسط انتشارات ماهور منتشر شده بود. این کاست، شاید ماه ها، همدم و مونس روزگار جوانی و نوجوانی من بود. راست پنجگاه بی نظیره، این آلبوم بی نظیرترش می کنه. 

  • . خزعبلات .

از بیپ تونز خریدمش. آلبوم مشترک حسین علیزاده و رامبرانت تریو. چیز تازه ای به لحاظ ملودی نداشت و تکرار همون ملودی های سابق علیزاده بود، در لباسی جدید با رنگ آمیزی صدایی جدید که رگه هایی از موسیقی غرب رو با ملودی های ایرانی ترکیب کرده بود. داشتم فکر می کردم خلاقیت و نوآوری و بدعت هم برای خودش زمانی داره و اگه ازش رد بشه، آدم می افته به تکرار. بعد به خودم فکر کردم که دارم به چهل سالگی می رسم، یعنی تموم شدن خلاقیت و.... و این واقعا دردناکه.

اما این آلبوم هر چی نباشه، یه چیزی داره برای من، منو با همون ملودی های تکراری قدیمی، به قول فریدون مشیری، منو می بره به جهانی که در آن همه موسیقی جان است و گل افشانی نور.

سر حسین علیزاده سلامت که 15 روز دیگه 70 ساله میشه و از نوادر دوران ماست. عشق سالیان نوجوانی که با اشتها و ولعی عجیب آلبوم هاش رو کم کم صد بار گوش می دادم. 

  • . خزعبلات .
چند روز خوب و پرکار توی اداره داشتم. کارها خوب پیش رفت. جلسه دیروز هم که دبیریش با من بود خوب سپری شد. فقط خبر فوت همکلاسی دوران لیسانس بدجوری روی من اثر گذاشت (م.ب). دیروز بعد مدت ها مشخص شد پنجشنبه با من کاری ندارند و میتونم راحت خونه باشم. دیشب امین مهمون ما بود و چون متین پیشنهاد داده بود بندری درست کنیم برای شام، بعد اومدن امین با هم رفتیم برای خرید وسایلش. شام خوردیم و کلی حرف زدیم. امروز هم تا ساعت 11:30 خوابیدم. بعدش متین رفت دانشگاه و منم بندری مونده دیشب رو به سان گرگ گرسنه دریدم. بعد هم مرتب کردن خونه و بعد رسید به دیدن فیلم "همه جای ایران سرای من است" اثر پرویز کیمیاوی. از اون فیلم هایی شد که رفت توی گنجینه ذهنیم. فضای دوست داشتنی گذشته، کاروانسرا، رنگ زرد کویر، نام شاعران قدیم ایران و موسیقی حسین علیزاده و ذهن عجیب و درگیر پرویز کیمیاوی. 
  • . خزعبلات .