خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سعید سلطانپور» ثبت شده است

یکی از چیزای جالبی که باهاش آشنا شدم، اپلیکیشن CastBox هست که توسط مهندس د.گ بهم معرفی شد. چند تا از تولیدکنندگان رو دنبال می کنم. یکی از اونا اسمش هست مترونوم. توی یکی از قسمت هاش راجع به داستان ساخته شدن آهنگ آفتابکاران جنگل صحبت می کرد و رفته بود فیهاخالدونش رو در آورده بود. ماجرا به این صورته:

شخصی به اسم داود شراره ها (که میگن اسم اصلیش داود اردلان هست) که دانشجوی شیمی دانشگاه آریامهر یا همون صنعتی شریف فعلی باشه، حدود دو ماه قبل از پیروزی انقلاب 57، چند تا شعر با خودش از ایران میبره به واشنگتن. اشعار مال سعید سلطانپور از رهبران چریک های فدایی خلق ایران بوده که در زندان سروده شده بودند. اعضای کنفدراسیون دانشجویان ایران در واشنگتن، به مهرداد بران (که اسم کاملش مهرداد رنجبران) هست، میگن چنین فردی اومده و یه سری اشعار داره و میشه روش موسیقی گذاشت. در عرض چند روز، آهنگ ها ساخته میشن و خود داود شراره ها آهنگ ها رو میخونه به همراهی حدود 14 نفر اعضای گروه کر که بچه های دانشجوی آمریکا بودند و بعد داود شراره ها آلبوم رو با خودش میاره ایران و توی خیابون میکده تهران در بلوار کشاورز، که بخش تبلیغات و فرهنگی چریک های فدایی بوده، نوارها تکثیر میشه و تموم ایران رو پر میکنه. حتی بعد انقلاب از تلویزیون پخش میشده. نوشته شده حدود دو میلیون از این آلبوم فروخته شده بوده، بدون اینکه نامی از شاعر، آهنگساز و خواننده و اعضای گروه کر بیاد. بعد ها گروه میرحسین موسوی در انتخابات 88، بر روی همین ملودی، آهنگی گذاشت و پخشش کردند.

این داستان آلبوم. اما مهرداد بران از سال 58 در فرانسه و تبعید و داود شراره ها هم گفته میشه در اروپا زندگی می کنند. چقدر آدم کشته شدند. چقدر به تبعید رفتند، چقدر در تبعید مردند مثل غلامحسین ساعدی و ...، چقدر در تبعید خودکشی کردند مثل اسلام کاظمیه (یکی از مجریان ده شب گوته تهران) و .... 

امروز توی یوتیوب، پای صحبت های "مهرداد بران" نشستم که نیم ساعتی راجع به این آلبوم حرف زد و چه حسرتی خوردم از دیدن این مستند. رفتم به اون سالها، توی دل آدم های اون دوران، آرمان هاشون و زجرها و دردهایی که کشیدند و تقاص هایی که دادند. به همون 13-14 دختر گروه کر که الان کجا هستند؟ داود شراره ها چه جوری گذران زندگی میکنه؟ یا همین مهرداد بران و کلی آدم دیگه. چه چریک فدایی، چه توده ای و چه و چه...

من نمیگم اگه چپی ها مثل سعید سلطانپور مونده بودند چی میشد که همیشه گفتم با تجربه از انقلاب های چپ دیگه، احتمال اینکه خودشون میشدتد مثل استالین و اعوان و انصارش یا چائوشسکو و انور خوجه و سایر رهبران کمونیستی، کم نبوده. ولی بحثم فقط روی این مساله است که این همه آدم که خیلی هاشون نیت خیر داشتند و انسان های با ایمان به عقیده برابری و آزادی بودند، از میون رفتند. چقدر از تحصیلکرده های ما کشته شدند، تبعید شدند و ...

چه سرمایه هایی از بین رفت. درد فقط همینه که نوشتم نه اینکه بگم کاش سعید سلطانپور بود، کاش حمید اشرف بود، کاش کیانوری و اعوان و انصارش بود و .... 

دردِ دردهایی که جوانان انقلاب کشیدند، عجیبه و مثنوی ای طولانی که خیلی هاش توی سینه ها موند و به سینه خاک رفت و تا ابد مکتوم موند.

از بچگی که این حرفا توی خونمون بود، در جستجوی قصه های این آدم هام. این قصه ها، خواستنی ترین و شنیدنی ترین قصه های محبوب من هستند.

  • . خزعبلات .