خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سلیمان داراب» ثبت شده است

 دیروز ساعت 19 عصر به اتفاق عارف حرکت کردیم رشت. قراره تا جمعه هفته آینده بمونیم. روز سه شنبه دل رو به دریا زدم و به رییسم گفتم سه روز مرخصی میخوام که موافقت کرد. همه چی خوبه و الان جلوی تلویزیون نشستیم و همه گشنه و منتظر افطار. پدر متین از فرط گرسنگی خوابش نمیبره و کنارم نشسته و داره شبکه مستند تماشا میکنه. 
دیروز امیر رفت و نامه اداره امور مالیاتی منو گرفت و چند دیقه پیش به کمک همون نامه و اطلاعاتش، ثبت نام برای دریافت کد اقتصادی رو انجام دادم. الان که اومدیم رشت، حالم خیلی خوبه و امیدوارم بتونم به کارهای مونده خودم برسم و یه جذب انرژی خوب بکنم برای روزهای پیش رو.
رشت بهشته به خدا. این شهر عالیه. مطمئنم که یه روزی میام رشت و از خدا هم میخوام که این اطمینان به حقیقت بپیونده. روزی هم که مردم، منو ببرن سلیمان داراب و پیش میرزاکوچک و شیون و پدربزرگ مرتضی کیوان دفنم کنن و بریم به سرای باقی.
  • . خزعبلات .