خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نادر ابراهیمی» ثبت شده است

با این حادثه ای که برام پیش اومد و مجبور هستم چند روزی خونه استراحت کنم، دارم وقایع قابل نوشتن توی این مدت اخیر رو مرور می کنم.بس که حال روحی بدی داشتم، دست و دلم به نوشتن نمی رفت. ولی برای چندمین بار به من ثابت شد که نوشتن واقعا یه مفرّ از اوضاع کثافت زندگیه، همون جوری که اگه آدم نشاشه، اوره و کثافت توی خون و بدن پخش میشه، نوشتن هم واقعا نیازه، حداقل برای من و حتی اگه هیچ کس هم نخونه.

الان که نگاه کردم، شب 27 آبان، به عادت هر شب که توی سایت "کتابناک" می چرخیدم، توی اون شرایط جسمی خودم، به کتابی از نادر ایراهیمی برخوردم به اسم "در حد توانستن". برای من که کتاب های نادر ابراهیمی رو می شناختم، این کتاب نا آشنا بود. کتاب رو دانلود کردم و بعد از ورق زدن، متوجه شدم که کتاب در سال 1357 چاپ شده و مجموعه شعرهای نادر ابراهیمی هست.

بلافاصله یه چیزی از ته ذهنم بیدار شد. یادم افتاد سالها پیش که بازار سی دی شو گرم بود، یه سی دی دستم رسید و داشتم نگاش می کردم که به کلیپی از خدا بیامرز "حبیب" رسیدم به اسم "خداوندا" و دیدم که جلوی عنوان شاعر یا ترانه سرا نوشته: نادر ابراهیمی. این توی ذهنم موند و همیشه برام سوال بود این شعر توی کدوم کتاب نادر ابراهیمی هست. تا اون شب که به قصد پیدا کردن این شعر، کتاب رو تورق زدم و شعر رو پیدا کردم. چه لذت بخش بود. هم شعر، هم آهنگ و هم صدای حبیب و الان هم متن شعر توی کتابی به اسم "در حد توانستن". کتاب هم به محمدعلی سپانلو تقدیم شده بود. تمام. 

  • . خزعبلات .

توی این مدت، برای فراموش کردن رفتن امیر، خودم رو بیشتر از همه چی با کتاب خوندن سرگرم می کنم. بعد از تموم شدن "روزها در راه"، کتاب نیمه کاره بعدی برای خوندن انتخاب شد: "آتش بدون دود".

قبلاها دویست صفحه ای از کتاب رو خونده بودم و دیگه نیمه کاره رها شده بود. برای همین گفتم برم سراغ این کتاب. این کتاب رو با "تاریخ بیهقی" دقیقا توی یه روز و از کتابفروشی خلاق - که اون موقع توی خیابون امام بود - خریدم. چند روز گذشته خیلی برام سخت بود برم سمتش، اما الان کم کم دارم بهش عادت میکنم، به شخصیت هاش و اونا دارند همراه من زندگی می کنن و تصویر فضای کتاب عملا هر لحظه همراه منه.

این روزها حوصله موسیقی ایرانی رو ندارم و باعث تعجب خودم هست که میتونم حوصله کنم و موسیقی کلاسیک گوش بدم. روزهایی که توی اداره هستم، این موسیقی بیشتر حال منو خوب می کنه. سابقه نداشته بتونم بیشتر از نیم روز موسیقی کلاسیک گوش بدم. "چهار فصل ویوالدی" و "سمفونی 9 بتهوون" دو تا اثری هستند که این چند روز بهشون گوش میدم. همین امروز داشتم موومان سوم سمفونی 9 رو گوش می دادم، دیدم چقدر "کجایید ای شهیدان خدایی" هوشنگ کامکار، چه از لحاظ ملودی و چه از لحاظ سازبندی، شبیه این موومان شده. خصوصا اون یک دقیقه اولش که انگار داشتم موسیقی هوشنگ کامکار رو می شنیدم.

  • . خزعبلات .

چند روز پیش، کتاب "آتش بدون دود" رو شروع کردم که جلد اول از هفت جلد رو تموم کردم. زبان روایی این بشر یعنی نادر ابراهیمی عجیب غریبه. آدم اصلا خسته که نمیشه هیچ، مشتاق تر میشه داستان رو ادامه بده.

یادمه روز 20 دی بود که همین جوری و ناامیدانه برای چندمین بار، اینترنت رو گشتم تا ببینم می تونم سریال "آتش بدون دود" رو پیدا کنم که پیدا نشد، اما به قول محمدتقی بهار "نشد گنج پیدا ولی رنجشان، چنان چون پدر گفت، شد گنجشان"، به چیز جالبی رسیدم. اینکه خانم مریم زندی، عکاس معروف، خواهر نادر ابراهیمی هستند و اینکه چرا نام خانوادگی این دو نفر متفاوت هست رو متوجه نشدم. جالب این بود که همون روز یعنی 20 دی، تولد ایشون بود و جالب تر اینکه ایشون و محمدرضا لطفی، هر دو متولد گرگان، هر دو متولد دی ماه 1325 و با چند روز اختلاف به دنیا اومدند. همون شب یا فرداش، توی نت خانم زندی رو پیدا کردم و به ایشون پیام دادم و این نکته رو یادآور شدم و چقدر جالبه که امکانات روز میتونه انقدر ارتباطات میون آدم ها رو سهل کنه.

امیدوارم بتونم 7 جلد کتاب "آتش بدون دود" رو تموم کنم. کتب رو سال 92 خریدم و هنوز نتونستم بخونمش. این کتاب رو همراه کتاب کلیدر  خریدم و خدا رو شکر کلیدر رو سال گذشته تموم کردم و امیدوارم این کتاب رو تا انتهای سال تموم کنم. انشاالله.

  • . خزعبلات .


همین الان کتاب "با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ" نادر ابراهیمی رو تموم کردم. دو ساعته تمومش کردم. سه شب حین کار روی کار اداره، پلیر رو باز کردم و مثل همیشه یه چیزی گذاشتم که بخونه. اصلا نمیتونم بدون سر و صدا کار کنم. مستندی در مورد نادر ابراهیمی رو اتفاقی باز کردم. کلی چیز از زندگی نادر ابراهیمی دستگیرم شد که قبلا نمی دونستم و پر جاذبه ترینش، سفر او به اتفاق ابراهیم حاتمی کیا و کمال تبریزی و علی کلیج به جبهه بود. کتاب رو همون شب دانلود کردم و امشب خوندمش. من مطمئنم که نادر ابراهیمی در اعلی علیین جای داره بی شک. شاید مهم ترین کلمه ای که میشه در مورد این مرد گفت، اینه که یک انسان شریف به معنای واقعی بوده و اینو از جای جای زندگی و کتاب ها و آثارش میشه دید. روحش شاد.
  • . خزعبلات .