خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هوشنگ کامکار» ثبت شده است

امروز خبر مرگ احمدرضا احمدی رو شنیدم. برای مایی که روی این کره خاکیِ غربت زده هستیم، افکار و زاویه دید و خروجی ذهن و آثار بعضی انسان ها، این غربت لعنتی رو کمتر میکنه و صدالبته قابل تحمل تر. احمدرضا احمدی برای من یکی از اون انسان ها بود. اولین بار، نام و صدای او رو، در آلبوم موسیقی "در گلستانه" هوشنگ کامکار و شهرام ناظری شنیدم که اشعار سهراب سپهری رو دکلمه می کرد و چقدر خوب این کار رو انجام داده بود. بعدتر با اشعارش آشنا شدم و بعدتر با آثار و مدیریتش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که همیشه برام بسیار عزیز و مقدس،گونه بوده. آخرین دکلمه او رو در آلبوم "دور تا نزدیک" هوشنگ کامکار شنیدم. امروز پنجره دید یک انسان که خیلی متفاوت تر از دیگران به جهان نگاه می کرد، به ظاهر بسته شد، اما منظره و وسعت دید و دورنمای این پنجره برای همیشه برای ما به یادگار مونده. چاره ای نیست از مرگ و احمدرضا احمدی هم به قول فردوسی شکار مرگ شد. اینجا نوشتم به یادگار برای انسانی که خیلی دوست داشتنی بود و هست و خواهد بود، خصوصا برای من و نوشتم به خاطر یادگارهای زیاد و زیبایی که از او توی آرمانشهر ذهنی من هست که به خاطر اونها غربت این دنیا رو تحمل می کنم. روحش شاد.

  • . خزعبلات .

مدتی مدید هست که اصلا حس زندگی ندارم و بی نهایت کسل و خسته و فسرده ام. خدایی چس ناله نمی زنم، هر زوری میزنم نمی تونم خودم رو راضی کنم و تنها چیزی که میتونه آرومم کنه موسیقیه ولی این روزها، فقط و فقط موسیقی "در گلستانه" آرومم میکنه، چه موسیقی زیبای هوشنگ کامکار، چه صدای شهرام ناظری و چه جادوی دکلمه احمدرضا احمدی. همیشه رشته هایی هستند که آدم رو برای ادامه نکبت زندگی امیدوار می کنند و هنر همیشه این نقش رو داره. 

  • . خزعبلات .

من و متین، توی ماه رمضون، معمولا طرفای ساعت ۱ بامداد که میشه، سحری میخوریم. امشب متین سبزی پلو با ماهی درست کرده بود و به خاطر من گوجه هم سرخ کرده بود. بعد خودش به رسم به قول خودش شوره گیله مردی، با دست مشغول خوردن غذا شد و انصافا چقدر خوشمزه و لذیذ شده بود. به موازات خوردن سحری، مصاحبه سایت آرته با هوشنگ کامکار رو تماشا کردیم. چقدر آشنایی با دنیای آدمهای بزرگ و اینکه از چه پنجره ای به دنیا نگاه میکنند، زیباست. حرف های جالبی در مورد محمدرضا لطفی زد و از کارها و آثارش مثل در گلستانه و کجایید ای شهیدان خدایی و ...

دو تا نکته جالب توی حرفهاش بود، یکی اینکه با ابتهاج حال نمی کرد و می گفت هیچ وقت آثارم رو پیشش نمی بردم و گفت وقتی کجایید ای شهیدان خدایی رو به اصرار لطفی پیش ابتهاج بردند، ابتهاج گفت این یه چیز معمولیه که به مذاق هوشنگ کامکار خوش نیومد. نکته دوم هم اینکه با احمد پژمان در کردان کرج، همسایه دیوار به دیوار هستند در باغی که هر دو دارند و اثر باغ های کردان رو برای پاس داشت خدمات احمد پژمان به موسیقی ایران نوشتند.

  • . خزعبلات .