خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گلهای تازه ۱۶۰» ثبت شده است

دیروز، وقتی آخرین پیچ منتهی به منزل شهمیرزاد رو طی کردم، آخرین برنامه گلهای تازه با شماره ۲۰۱ و با صدای هنگامه اخوان رو به پایان رسوندم و گوش دادن به این مجموعه به پایان رسید.

همه ۲۰۱ برنامه موجود نبود. خصوصا آخراش نواقصش بیشتر بود. تموم اطلاعات برنامه های موجود رو در اکسل یادداشت کردم.

برنامه های زیبا کم نبود، اما همین الان که به اون فایل دسترسی ندارم، برنامه های شماره ۷ و ۸۳ که هر دو در بیات اصفهان هستند، خوب به یادم مونده. برنامه ۱۱۰ ب که توی لیست رسمی وجود نداشت و با صدای نادر گلچین در ماهور بود هم زیبا بود. من صدای نادر گلچین رو خیلی دوست دارم.

اگه شد، بر می گردم و این پست رو تکمیل می کنم. الان هم در مسیر بازگشت از ماموریت شاهرود هستم. راننده ما، آهنگی از سیاوش قمیشی گذاشته. صدای این بشر رو به همراه هنر آهنگسازیش، بسیار دوست دارم. از سیاوش قمیشی آهنگ های بسیار زیادی رو دوست دارم (شما بخون همشون)، ولی آهنگ "بارون" از آلبوم "شکوفه های کویری" رو خیلی دوست دارم. همین.

  • . خزعبلات .

دارم از تهران بر می گردم. صبح ساعت ۴.۲۰ بیدار شدم و از شهمیرزاد اومدم اداره. ساعت ۵ صبح با راننده شرکت (حسین) به طرف تهران حرکت کردیم.

جلسه در سعادت آباد بود. برای اولین بار چشمم به در زندان اوین خورد. جلسه خوبی بود. ناهار قورمه سبزی بود و منم شیفته اش.

متین با سعیده و ساناز رفته باغ پدر سعیده. 

دارم گلهای تازه شماره ۱۶۰ رو گوش میدم. تار محمدرضا لطفی و آواز شجریان. تصنیفی رو خوند که تصنیف "آهنگ وفا" عینا بر همین ملودی و آهنگ خونده شده. اولین اجرای گروه شیدا در برنامه گلهای تازه بود.

اوضاع و احوال بد نیست. درگیر مشکل لثه مادرم هستیم. حوصله پدرم رو ندارم، واقعا اذیت میکنه و روی مخه. عین یه بچه ۵ ساله میمونه.

شبها، کلیله و دمنه میخونم و آخراش هستم. چه کتاب زیباییه. بی نهایت عزیز و دوست داشتنیه. 

جام ملتهای اروپا هنوز ادامه داره و حس خوبی دارم که هنوز در جریانه و دنبال میکنم.

گوش دادن صبحگاهی در مسیر رفت و ظهرگاهی به پادکست خوانش تاریخ بیهقی به روایت آقای مهدی سیدی ادامه داره و به جلسه شماره ۴۹ رسیدم. آغاز مجلد هفتم و حرکت مسعود به سمت غزنین.

پ.ن:

دلم میخواد قبل از مرگ، یک بار دلِ سیر به تور جاده ابریشم برم. از خود چین، از چانگ آن تا پایانش. چرا انقدر جاده ابریشم و شهرهاش منو آروم میکنه؟

بعد مدتها نوشتم، ولی همین چند خط نوشتن، حالمو خوب کرد. چرا اینجوریه؟

  • . خزعبلات .