خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

از سال ۹۲

جمعه, ۳ خرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۵۵ ق.ظ

که شروع به خواندن وبلاگ وحید کردم عاشقش شدم و هنوز هم عاشقم و البته عاشقترم.

دوست داشتن در اوایل برای من راش ادرنالین و یک سری ترشح کمیکال بود و البته نیاز . نیاز از روی تنهایی یا وابستگی یا نیاز از روی سلطه و اعمال قدرت یا هرچه

حالا دوستش دارم و فقط دوستش دارم که باشد که عاددددددددت دیرینه و شیرین یازده سال همدلی را تکرار کنیم

نه ترشح هورمون مرا به سویش میکشد و نه دیگر برای تنازع قدرت و مهرطلبی و تکیه گاه و پالایش روحی 

حالا میخواهم که عزیز است و عزیز بماند و همین که هست مستمر و ممتد باشد و همین عالی و میزان است

ما نه از روی دلدادگی و نه از روی ترحم همدیگر را نخواستیم  ما خیلی بزرگ شده بودیم و کار و زندگی و خط مشی و روند و روتین فردی خود را داشتیم

ممزوج کردن دو نفر مستقل کله خراب و مطمئن خیلی سخت بود اما شد

حالا ، در آستانه چهل سالگی ، با طول زندگی مشترک ده ساله ، رابطه ی بی نقص و آرام و صبوری را تجربه میکنم که میخواهم تا ابد بماند

وحید جان، میشا ، این دختر پاپتی شمالی دوستت دارد

  • . خزعبلات .

نظرات  (۳)

سلامها

خیلی اتفاقی و در پی سرچهای پشت هم درباره سربداران و کیهان رهگذر به اینجا رسیدم.

متین کیه پس؟ بالاخره با میشا زندگی میکنی یا متین. متوجه نشدم

پاسخ:
سلام.
من متین هستم. وحید همسرم.ما دوتایی اینجا مینویسیم مینا جان.خوش آمدید.
هر پستی که شرح وقایع اتفاقیه بود قلم وحیده. من کوتاه و خودفهم مینویسم.

دورت بگردم عزیز جان

تو تاج سر منی. برام بمونی. خوشحالم زندگیمون به این نقطه رسید. 

تا باد چنین بادا

 

از طرف وحید (میشا)

پاسخ:
چنین بادا

چقدر لذتبخشه دیدن زوجهایی که به درک درستی از رابطه رسیدن و پخته شدن

بمونید برای هم

پاسخ:
زنده باشید. امیدوارم که شما هم زندگی سراسر آرامش و لذت را تجربه کنید.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی