آه آه از این اولینها
دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۱۰ ق.ظ
چشم شب تمام شد نشستم دق دلی دوشب بی اینستایی رو درآوردم
چک میل کردم
و.....
آمدم توی اتاق سه تا لامپ صد قرمز را بالای سرش روشن کردم
کرم زدم
لباس عوض کردم
با سایه ی سیاه ریدمانی که شراره به ابروهام زده رو ماست مالی کردم
یک سره خرپف میکرد
البته سرشام گفته بود که پلیپ بینی دارد
دندانش هم درد داره
اومد دراز کشیدم زیر لب زر زر کنان که بعد اینهمه دوری لا اقل شب اول اومدن بیا بغلم کن
بعد انگار که شنیده باشه جستی برگشت طرفم
و وقتی صورتش موند کنار صورتم رسید آروغ زد توی دهن و بینی م
من ریسه رفتم
ناخودآگاه حلقه شد توی بغلم مثل هولدن ناطور دشت(من فقط نسخه ی نجف دریا بندری را به رسمیت میشناسم)
من پیشونی ش رو بوسیدم.نزدیک به هشت بار.
اگر زنی از آروغ مردی توی دهنش خندید ، حتما عاشق آن مرد شده است.
- ۹۵/۱۱/۱۱