بی خوابی 36 ساعته
دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۶ ق.ظ
الان دقیقا 36 ساعته که نخوابیدم. توی این مدت کلی کار انجام دادم. انگار وقتی می نویسم، زندگیم یه ثمر و معنی ای داره. اولین شب بدون همسر. همسر رسیده به سامان خودش. من هم چهارشنبه راهیم.
بعد اومدن از بازرسی خارج شهر با برادر، همکار و دوست عزیزتر از جانم، سری به دفتر شرکت زدیم و کمد رو رسوندیم بالا. رضا رو هم اونجا دیدیم. بعد با بچه ها یعنی امیر و وحید اومدیم خونمون و مشغول تماشای والیبال شدیم که بچه ها تر زدن. حسین هم آخر بازی اومد و بعد بچه ها رفتن و من موندم و یه خونه داغون. همین چند دیقه پیش همه چی مرتب شد و میخوام برم بخوابم. کاش میشد حسش بود و بیشتر می نوشتم.
فردا هم کلی کار دارم. هنوز وقت نشد به دل مشغولی های همیشگی برسم. ایشالله شرایط پایدار بشه و بتونم مثل سابق از دغدغه ها بنویسم.
- ۹۴/۰۴/۰۸