خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

می آید

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۹ ق.ظ

دلم از دیده میپرسد نشانش دیده نواز می آید محرم راز ...

خوب است.تا ساعاتی دیگر میروم پایتخت و تا ساعاتی دیگرتر به همراهش برمیگردیم رشت.

این که من احمقی هستم که از سال ۸۲ مثل گوسفندهای شعیب بدون چوپان آواره ی ییلاق و کویر هستم پرمبرهن است و از طرف دیگر اینکه تا آخر عمر این سرگردانی ادامه دارد واضح تر.

اما عزیز دل

حجم این هجمه آنقدر عمیق است که بودن و باشیدنت هم آرامم نمیکند.

یکی بیاید جان مرا بگیرد.

من تمام شدم دیگر.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی