خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

بیدار شوندگانیم

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۲ ق.ظ

همین حالای حالا سمت راستم نشسته.پای چپش رو پای راست.سیگارش تمام چایش ناتمام.جزایری تار میسازد.اگر بد صدا هم باشد میفروشد.با یک تیشه و قلم نه ماهه یکی ساخته.

این یکی لاریب فیه آدم است.اولین موجود دوپایی که دراین شهر برایش گفتم که مردم خفتگانند و چون بمیرند بیدار شوند و در نهایت عجب لبخند رضا زد و در تاریکی ماشین فهمیدم که فهمیده.

دومی را روشن کرد.مدتها بود بوی بهمن نشنیده بودم.لعنت به کربنات سدیم.لعنت به همه ماشینها.

بیسکوییت.خاکه ها در گشنیز.همان همیشگی.بطری آب عرق کرده.وز وز پنکه خانه پدربزرگ.ناله شوهر آبی که آبی دوستش ندارد.کسی فلسفه نمیخواند.مجوز کتابفروشی من باطل میشود.

ما خیلی فکر کردیم.از همان فکرهایی که به هیچ نرسید و امشب هم مثلا دور هم نشستیم از آن فکر ها کنیم

این یکی لاریب فیه آدم است.با مستور شروع کردم.به کلهر رسید و حالا  

و حالا

فقط آرامم

بعد شبهای زیادی که در تاریکی خیره میشدم و از خودم میپرسیدم این همان عشق

است یانه

امشب

به ثالث گفتم که او هم نیست.او هم مثل من در جستجوی لامکان و لازمان است.

امشب آرامم.

لاریب فیه امشب آدم دیدم.

سومی را روشن میکند.خیلی وقت بود بوی بهمن نشنیده بودم.

غرق میشوم.

در نوای علیزاده

در هوسرل

در مصطفی مستور

در بهمن

در کلهر

در آدمی که لاریب فیه آدم است.

 

 

 

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی