داشته ها
پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۳ ق.ظ
آشپزخانه تمام شد
همه چیز برای فردا آمادست
اتاق مطالعه ماااه شد
چای تازه دم داریم
آبی حمام کرد
تمام ظرفها شسته اند
چکیده را استخراج کردم
خانه بوی دامستوس میدهد
فایلها را درست گذاشتم سرجایشان
هنوز مرگ دارم.
هنوووووز
کجا خوابیده؟
کجا بیدار است؟
غذا چه میخورد؟
با کی حرف میزند؟
اینهمه سال دلش تنگ نمیشود؟
دلش مرگ نمیخواهد؟
دوست ندارد آدم معمولی باشد؟
برود برای خودش از عنایت خانی بستنی بخرد لیس بزند؟
برود ققنوس از این وسایل دوتومنی بخرد ذوق کند؟
کباب مگسی بخورد؟
دلش نمیخواهد یک روز کنار خیابان باشد من ترمز کنم بپرسم آقا ببخشید اسکان کدوم وری است ؟ میخواهم برای کسی نهار ببرم.
.
.
.
واقعا دلش نمیخواهد مرا ببیند؟
- ۹۴/۰۵/۱۵