تأملی در باب رضا قاسمی
با چند ترم روان و زبان و جامعه شناسی پاس کردن نمیشود گفت که من چیزی بارم شده،با چند سال مطالعه آزاد و حرف از دهان کاربلد ها شنیدن هم نمیشود ادعای دانستن کرد ولی رضا قاسمی دردی دارد
مثل اینکه بچه که بوده عمو یا دایی یا کهتر و مهتری از سوراخش استفاده کرده اند.
مثل اینکه در افکار سیاسی خودش متزلزل بوده و هیچ وقت تمام عیار سنگ اندیشه ای را به سینه نزده.
مثل اینکه گرچه خیلی از آداب مسلمانی را غیر قابل توجیه میداند ولی لاجرم و به جرم گذشته در خیلی از آنها غوطه ور است « چه دلش بخواهد چه نخواهد»
مثل اینکه زندگی جنسی بسامانی نداشته و نزدیکی هایش جای اینکه ریشه بدوانند و پابندش کنند بیشتر پراکنده اش کرده اند.
اگر عاشق شده ظاهر پسند بوده و کمتر به سیرت دل بسته.ظاهرا برجستگی نوک سینه و رنگ پوست و انحنای کمر اغوا کننده تر از سبک تفکر و لایف استایل زنانش بوده.
ردی از زندگی درباری- اعیانی- کلفت خواهی و نیاز به مفت خوری و جفت اندازی در او دیده شده.
هیچگاه حرفه ای زندگی نکرده و در کاری متوقف نشده « البته اگه از وحید بپرسیدمیگه آلبوم گل صد برگ ناقض این ادعاست ولی ...»
عمرا آرزوی تشکیل خانواده داشته باشد.
عمرا کودکی مناسبی داشته باشد.
مثل همه ما که خارج خیییییلی برایمان خارج است فرانسه برایش خییییییلی فرانسه تر از فرانسه بوده و نوعی اضمحلال فردیتی در پاریس رو میشه از کاراش فهمید.
مثل هلدن که هیچوقت صاحب تمام عیار زن نشد در تصاحب روحی و جسمی زنان همیشه بازنده بوده.
باید برم پایین
بعدا ادامه میدم
- ۹۴/۰۶/۳۱