خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

پِی شِنت

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۴۹ ق.ظ

انگار یه چیزی رفته باشد توی گلویش

چرب باشد

تب بیاورد

خوب بود

یهو یهو رختخوابی شد

چند تا قرص و بعد

یک خواب طولانی و غرق عرق و چند وقت به وقت بلند بلند گفتن « آآآآب»

و من بدو بدو بروم آب بیاورم

اولین شبی است که تلویزیون میبینم

اولین باری است که روشنش کردم

بلد نبودم

رفتم بالا گفتم علی بیا این را راه بیانداز

نشستم پای یه چیزی که الان یادم نیست

بعد خاموشش کردم

رفتم سراغ چاه بابل

فک کردم ۲ شده سرم را که بلند کردم دیدم ۱ است

خوش نیستم

مثل چیزی که برود در گلو

چرب باشد

تب بیاورد

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی