خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

اندر احوالات نامه های کوتاه

شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ ق.ظ

پریسا را از ۸ سال پیش ندیده بودم.تا اینکه بعد عروسی مهسا یهو فامیلی اش یاده آمد و اینستای عزیز واسطه یافتنش شد.و خیلی مذبوحانه قرار شو ۹ شب که رسیدیم آزادی سوارش کنیم و پدرخوب که از اسمش بیزارم و کاش پدرخوانده بود و از طرفی موسسش چند سال متوالی کارآفرین برتر شدو ... از همان اسلایسهای همیشگی بخوریم ک نداشت و ضد حال شد و ....

بچه ها نادر ابراهیمی چهل نامه دارد که ...

وحید به وجد آمد و ......

سراج و ....

لارا فابین و.....

سمفونی و ....

شمس الضحی و ....

یا صاحب صبر.بهر حال آن شب گذشت و من دیشب چهل نامه را خواندم و  احساس میکنم اگر روزی وحید بنشیند و برای تمرین خطاطی قلم نی این چرت و پرتها را برایم قلمی کند و به عنوان نامه به دستم بدهد به آنی نامه را پاره میکنم.


خدایا سلیقه مرا مثل آدمیزاد قرار بده.همه چیز و همه کس خیلی ابلهانه در حال حیاتند و من از همه آنها بیزارم.مرا در زمره ابلهان و همه چیز دوستان قرار بده.

بیماری تب آورده.تبم را خوب نکن.خیلی حال میدهد.عین داستانهای جین ایر شده ام که همیشه یک نفر در تخت بیماری مشغول مطالعه است.

  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی