سرفه نمیدهد امان
عین بچه ها زیر پتو دوتا پایش را از مچ به پایین هی میمالد بهم که بیتاب است.خفیف تبی دارد.شدید سرفه ای.من هم عین کرگدن بی رگ پشت کرده ام و افتادم رو تبلتم و دم به دم میگویم حرف نزن.تارآواهایت پاره شد.گلویت زخم شد و الخ.
اینکه عزیز آدم خیلی خیلی مریض باشد بد دردی است.اما بدتر از آن این که دستت به جایی بند نباشد.
ثعلب و نشاسته و تخم به و شیر گرم و تخم مرغ عسلی و عسل آبلیمو و ... خپرده.این روزها تازه فهمیدم برای خودم یک پا طبیبم.اما طبیبی که دارویش اثر نکند خر است.
خدایا
با تو یک حرف دارم
مار سیاه،بیخوابی،جای ضربه مهندس ک ، باد کولر، امتحان تایپولوژی و ... که یادت هست.تازه پریشبها بود که پشتم را نمالیدی و حاضرین را هم شفا ندادی،بیا معامله
من به رویت نمی آورم که حرف مرا گوش نمیدهی و به کسی نمیگویم، جاش تو هم به گلوی همسر جانم بگو بگیرد بخوابد این طفلک باید ۶ صبح بیدار شود.
به جان عزیزش قسم،در همین لحظه صدای خر و پف وحید بلند شد.
من فدای تو.
آفرین خدای حرف به موقع گوش کن.
بیا پشتت را بمالم.
- ۹۴/۰۷/۰۶