خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

اساتید

شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۵ ق.ظ

دکتر زاهدی که فوت کرد تازه دفاع کرده بودم.منتظر جواب مقاله ISI بودم.نمره ام شده بود ۱۸.گفتم دکتر راه ندارد نمره کامل بدهید تا با این نمره و معدل در آزمون دکتری شرکت کنم؟ گفت .... راستش هیچی نگفت.یه جور نگاه کرد که من فک کردم خرم.از اتاقش آمدم بیرون و همان پایان نامه مشقت بار ۲ ساله شد پایه و اساس خیلی از پروژه های دکتری ام.

نامه آمد و مقابله چاپ شد و نمره ام ۲۰ شد ولی دکتر دیگر نبود تا پای کارنامه ام امضا کند.شب مرداد ماهی در خواب ایست قلبی کرده بود و همسر و تنها فرزندش آمریکا بودند و آن روز که غریبانه در دانشگاه بهشتی گرداندش .....

بگذریم.

امروز با ۱۸ و وحید رفتیم بیرون و وقتی لَخت پهن شدیم زیر طاق آسمان ۱۸ علی رغم انتظار من گفت : آقا یه چیزی بخونین 

سعدی؟

نههههه.مولانا بخون.

و این شد که وحید شروع کرد و یک حکایت را به نیمه رسانیدن که من در ادامع برخوردم به واژه حضرت خِضْر. و برای مراعات وزن عروضی خواندم خَضِر.

ساعتها بعد درخانه وقتی وحید ادامه حکایت را خواند یادم آمد که این واژه را قبلا شنیده ام.

استاد رسول خضرلو

گوگل مثل همییییشه

استاد در سال ۹۰ به دلیل ایست قلبی....


والا گوهران روزگارم چقد جوان از دنیا رفتند.

خیلی گریه

خیییلی

  • . خزعبلات .

نظرات  (۱)

روزمره نویسی کردین که طبیعتا نباید جذابیتی داشته باشه
اما وحشتناک دوست دارم بخوانم!
+"درباره من" رو پر کنید لطفا
پاسخ:
ح.ط جان
همینجا درباره من بگویم
من دو نفرم
خودم  و همسرم
هرچه متن استعلایی فاخر  که دستی در زلف موسیقی دارد و دستی در گذشته و دلتنگی های ادبی میبینید کار همسر جان است
ما هم که کاری نداریم در غربت،پرنده ای دانه میدهیم و دامی پهن میکنیم.
این هم درباره من ِما
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی