war
آقایی شما باشید دعوا کردیم
نه از این دعوا ملوهاایی که هر دونفر میتونن
دعوایی در حد اینکه خودمو از ماشین بندازم بیرون و مسیر امیرکبیر تا معلم و ساعت ۱ شب سرد زمستون با لباس خونه ماراتن برم
و حتی پولمو چک کنم ببینم میتونم برم جایی شب بمونم
تمام مدت هم داد و بیداد کنیم و دلبرجان بزنه تو فرمون و
آقا بیا ببین چه قیامتیه
بعد که خر شدم و اومدیم خونه
قهوه پزیدم
کلی بوسیدمش امروز اصلاح کرده بود نرم نرم بود.عین بچه ها
اونم بوسید
تازه یادم اومد از بس سرش شلوغه بوی تنش یادم رفته
بعد تا ساعت سه دقیقا مثل دبستانی ها از کفش قرمز و کبل حسن و محلات و مرغ و گوگرد و .... گفت
بعد رفتیم حلواشکری طوطی خوردیم که باز دلبر جان گریه کرد
بابا بزرگ همیشه ازونا میخرید
بعد من فینشو گرفتم
خیلی غلیظ و سبز و سفید بود
بعد هم خوابوندمش
الان داره دقیقا پشت سرم خرپف میکنه و من ازش واسه حیوون بازیهای امشبم معذرت میخوام
تو دنیا کسی نیست که برام خواستنی تر از وحید باشه
من نوکرشم.
خودش میدونه
- ۹۴/۰۸/۱۳