سلانه، دایی مدادی و خیال های سرزمین مادریم
يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۴۸ ق.ظ
دارم سلانه گوش میدم
یاد شبهایی که پیش بابابزرگ و عزیز می خوابیدم...
یاد موتور پمپ چاه های کشاورزی محلات...
یاد بوهایی که فقط از محلات میومد و دیگه نمیاد...
یاد سپیده صبح که بوی دود حموم محل همه جا ر وپر میکرد...
یاد آنتن روی پشت بوم که فکر کنم از زمون دایی مدادی مونده بود و با رفتنش اونم دیگه کسی رو نداشت که بهش برسه...
امشب، سلانه علیزاده همه اینا رو دوباره یادم آورد...
دلم میخواد واقعا واقعا واقعا نصف عمرم رو بدم تا دوباره یه شب برگردم به اون خونه و توی یه شب مهتابی بیام توی حیات و دزدکی سیگار بکشم و به دایی مدادی فکر کنم. خیلی زود گذشت، دلم میگیره...
- ۹۴/۰۸/۱۷