حاملگی
چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۲۰ ب.ظ
دوروز گذشته مهمون خونه مریم و مازیار بودم
از در و دیوار حرف زدیم و شب دو تا فیلم ترسناک دیدیم
بیف استراگانف درست کردیم البته بیفش اصلا بیف نبود و بیشتر چیکن استراگانف بود
تا مثل همه خلوت زنونه ها حرف من و مریم به بارداری و پیشگیری و اقدام و .. رسید
و اینکه عقب انداخته
و اینکه خواب دیده کسی گفته اسم پسرشو بذاره آبان
و ....
و صبح که میرفتم دانشگاه بی بی چک و آزمایش
و بعد امتحانم فهمیدم که مثبت بوده و من تمام مدت دیروز داشتم با یه زن حامله که بچه اش سه هفته ایه حرف میزدم
آبان مرداد به دنیا میاد و دل باباشو شاد میکنه
من حاملگی رو خیلی دوست دارم و از اونجا که بهترین چیزای زندگیم مال وحیده،وحید حامله است.
همه شلواراش تنگ شدن
بلوزاش بد قواره
این اواخر کم کم داره واسه شیردهی هم آماده میشه
من مطمئنم مامان خوبی میشه
فقط حیف نی نی که مجبوره سینه پشمالوشو تحمل کنه
- ۹۴/۰۸/۲۷