این آدم واقعا نفهمه
دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۵ ق.ظ
با روژین حرف زدم
طولانی
پر از بغض
نمیخوام بگم فلان قوم فلان جورند ولی بعضی از اونها خصایص شاخص تهوع آوری دارند
در حالیکه شش ماهه باردار بود همسرش از ایران رفت و روژین واسه حفظ آبرو تنهایی زایمان کرد و بچه شیرخواره رو برداشت و از مرز خارج شد.
گشت و گشت تا همسرشو تو منچستر پیدا کرد و الان فرزندش سه ساله است
هنوز صدای دیوانش تو گوشمه
من خوابشو دیده بودم و جویای حالش شدم و اینا رو شنیدم
طبق معمول
به سان یک زن وابسته و خاک به سر که تنها عشق و امید و تکیه گاهش مردشه اومدم وحیدو بوسیدم و گفتم وحید تنهام نذاری
خودکشی حلال میشه بهم و در حالی که اشک گرمم داشت میریخت رو شونه هاش
انگار خاک رو از لباسش بتکونه منو هل داد رو بالش خودم و
بله
درست حدس زدید
پشت کرد خوابید
و من در همون لحظه فهمیدم که عاشق از یه سوراخ صدبار گزیده میشه
- ۹۴/۰۹/۰۲