خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات

روزمره های یک زندگی دو نفره

خزعبلات
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

انفجار مغزی

جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ب.ظ

امشب داره عجیب سخت میگذره. هم حس تنهایی متین رو خوب می فهمم و هم اینکه انگار یه نوزادی داره متولد میشه. اون نوزاد توی مغز منه. شاید کلمه نوزاد برای این پدیده زیاد جالب نباشه. آخه چیزیه که بدنیا اومده و مرده و الان میخواد دوباره زنده بشه. شاید کلمه ققنوس هم براش زیاد جالب نباشه. امشب مغزم به سان یک فاحشه خونه به حرکت افتاده و از فرط وفور مشتری نمیدونه به کدومشون برسه. اون نوزاد ققنوس وار کذایی فقط یه درمون داره. از عصر دارم در به در دنبال درمونش میگردم. کلی زور زدم تا یه تسکین موقتی براش گیر بیارم که نشد که نشد. آره، داشتم می گفتم، یه درمون بیشتر جلوی پای آدم نمیمونه: خالی کردن فاحش خونه یا حداقل کم کردن تعداد مشتری ها. خودمو بستم به موسیقی، به تار محسن نفر که اتفاقا خیلی آرومم کرد، به سه تار علیزاده توی قطعه بی غبار آن و آن، به مصاحبه های محمود دولت آبادی، به سنتور مارتا مانی زاده و سه تار ذوالفنون و صدای خاطره آور دوران آشنایی نورالدین رضوی سروستانی توی سه گاه، اما نشد که نشد. موسیقی انگار فقط در حد یک دسته موزیک نظام برای تشریفاته. نوشتن تنها چاره ایه که میمونه. نوشتن اگه توی مغز بمونه آدم رو پیر میکنه. باید نوشت. عصر با امین حرف شروع نوشتن و فیش برداری از متون کهن بود. برای شروع شاهنام هرو پیشنهاد دادم. دو تا کتاب هم برای شروع بهش دادم. کتاب مرتضی کیوان و مقدمه ای بر رستم و اسفندیار از شاهرخ مسکوب. یه سخنرانی از مسکوب هم بهش دادم. انشااله که این کار روی زمین نخوابه. برای نقد کتاب هم قرار شد از همنوایی شبانه ارکستر چوب ها شروع کنیم که سخت او رو مشغول کرده. امید که به سرانجام برسه.
ولی خون هبدجوری کسل کنند هشده بدون متین. امیدوارم این چند روز باقیمانده تا چهارشنبه بگذره. چنین باد.
  • . خزعبلات .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی