شب سالگرد ازدواج خود را چگونه گذراندید؟
به نام خدا
خیلی افتضاح
از ۳ تا حدود الان که ۵:۲۷ بامداده داشتیم دعوا میکردیم و من زرت و زرت گریه میکردم و جای تتوم خیلی میسوخت و همش اون شعر لعنتی رو مرور میکردم و همش حس میکردم که خیلی حیف شدم که با وحید تکرار مکررات عروسیدم ولی اذعان کنم از بی شوهری خیلی بهتره.
بعد که هر چی بلد بود بهم گفت ، حتی اون جمله که تا ابد یادم میمونه، منم زدم زیر گریه و بهش گفتم واسه سالگرد عروسیمون واسش تنبک خریدم و امین بوده و گذاشتم طبقه سوم که مثلا خیر سرش سورپرایز شه و اون حدود یه ربع سکوت کرد و بغلم کرد و چون بغلش عین بغل تازه متوفی ها بود اومدم رو بالش خودم و بعد پرسید تو چطور صبح بیدار میشی؟ منم شونه بالا انداختم و اومدم سراغ بیان.
اینکه زن شب عروسیش بشنوه ...... قاعدتا خیلی ناراحت کننده س و دوباره قاعدتا تاوان بدی داره.
همه حرفها رو تو نات این إ شِل کنیم
شب پی پی ایی رو گذروندیم.
کلا گه نشه تو سالگردامون انگار شب سحر نمیشه.
من از همینجا از خدا تشکر کنم که همه چیم برعکسه.میتونستم مثل همه بیام و بگم واااااوووو چه شب رومنسی بود و ما خیلی عاشقانه همو بوسیدیم ولی واقعیتش اینه که رفتیم آیس پک و چون پول نداشتیم من متوسط و امین و وحید کوچیک سفارش دادن و مجموعا ۱۳ هزار تومن رو از ۳ تا کارت کشیدیم تا بیحساب شیم و تو شام من یه موی رنگ کرده بود و .....
به هرحال گذشت.
خاک بر سرم که هیچیم مثل آدم نیست.
فردا صبح هم تنبک و میاریم رونمایی کنیم.
کاش کوفت میخریدم واسش.
کوفت
کن یو سپیک اینگلیش؟
یس
اوکی
آی ویش آی هو باوت کوفت
نو بای
- ۹۴/۱۰/۲۴