روز اول
دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۵۲ ب.ظ
خب روز اول خیلی خوب بود.
ماشینو گذاشتم کارواش ایده آل و رفتم تو.
جلو در دمپاییمو عوض کردم و به سختی یعنی واقعا به سختی از بین دمپاییها چشام و بستم و پامو کردم تو یکیشون.
اییییش
بگذریم .جورابمو انداختم دور.
بعد رفتم و با مدیر سگ اخلاق حرف زدم و بعدش هم تخت به تخت با مامانی ها حرف زدم.
اصراااااااار داشتند با همه رو بوسی کنم و منم کردم.
دست همه رو گرفتم و پشتشونو مالیدم.به غایت تمیز و سفید بودند و آروم آذوم سر صحبت وا شد.
دستمو سفت میگرفتند که اگه بری دیگه نمیای و من قول دادم که برگردم.
حالا منتظرم ببینم بهزیستی چی میگه.
دوسشون دارم.
مامانی خوشکلم
مامانی افسر نازم
مامانی باکلاس من
دوستت دارم.
- ۹۴/۱۰/۲۸