دنیا
به کوبانی فکر میکنم.
به تمام بچه های عراق که دقیقا حالا که من روی تشک طبی و لای سرویس خواب فلان تومانی خوابیدم، سردشان است.
به سینه ی همه ی زنان شیردهی که خشکیده و مثل باغ بلور محسن هیچ معجزه ای در کار نیست که باز رگ بزند و شیر بدود ....
به تمام خانواده هایی که همین لحظه دلشان میخواد بلند شوند بروند یخچال را باز کنندو چیزی بخورند.
دارم به پدران فکر میکنم که زن خانه ی محقرشان بیمار است و پول...
به زن باردار برزیلی که کودکش ویروس ...
به همین لحظه ی نو عروس ۱۰ ساله ی افغان که زیر بدن مرد سترگ بدبو مثل دخترک سلوچ و مرگان در بستر خون مثل ماهی پر پر ...
دارم به دورترها فکر میکنم
به کولی زیرگذری در پکن که دمای زیر صفر را با پتویی به صبح...
به تمام مردمانی که یک وعده غذای گرم...
یک کفش،
یک پیراهن نو،
یک شب عید،
به همه بیماران دردمند
به گربه هایی که سنگ...
به گربه ای که در این سرما پارچ آب ...
به سگ..
سگ ها...
سگهای مظلوم،
دارم به زنانی که مثل من مچ درد دارند ولی باید خانه ی مردم ....
به تمام کسانی که تا به حال کباب ترکی...
دارم به همه مردان
دارم به همه زنان
دارم به همه کودکان
همه ی آنها که نداشته اند فکر میکنم.
گور پایان قشنگی نیست.
ما را برگردان به عدم.
بودن پدیده ی مذلت باری است.
- ۹۴/۱۱/۲۳